نوشته‌ها

حکومت به وسیله‌ی فرهنگ

بر خلاف ما که در عرصه‌ی سیاست اصلا هیچ توجهی به فرهنگ نداریم و برای حکومت خود هم که شده است نمی‌‌خواهیم و شاید هم نمی‌توانیم از فرهنگ به عنوان یک ابزار استفاده کنیم، در دنیای غرب «فرهنگ» یکی از مهم‌ترین جولانگاه‌هایش در عرصه‌‌ی سیاست است؛ چه برسد به عرصه‌ی مدیریت که به صورت واضح با «فرهنگ» تمام کار‌ها را پیش می‌برند؛ شاید بتوان گفت : با فرهنگ سر می‌برند.

حکومت‌های غربی با استفاده از «فرهنگ»، چنان آرام حکومت می‌کنند که نه تنها پذیرش راحتی در قبال حکومت داری،‌ بلکه اگر اطاعت نکنی احساس می‌کنی شخصیت نداری! یک موضوع سنگین و سخت را با «فرهنگ» چنان به تو غالب می‌کنند که نه تنها به راحتی با آن کنار می‌آیی و میپذیری که احساس می‌کنی اگر نپذیری، این تو هستی که مشکل داری و بی‌شخصیت هستی!

در مقابل در عرصه‌ی سیاست ما چنان از «فرهنگ» دور شده‌ایم و به آن کاری نداریم که برای پذیراندن یک «موضوع ساده»، چنان با زور و تحکم می‌خواهیم در چشم مردم فرو کنیم که می‌بینیم چندین سال است هنوز نتوانسته‌ایم مردم خود را مجاب کنیم که بدیهی‌ترین اقدامات که منفعت خود آن‌ها در آن است،‌ را بپذیریند و انجام دهند!

این به خاطر نفهمیدن «فرهنگ» و به تبع آن ندانستن وزن و ارزش «فرهنگ» است؛ به تعبیر دیگر ارزش فرهنگ را درک نمی‌کنیم.

انگار نه انگار که حاکمیت دست ماست (درباره اغتشاشات اخیر 2)

برای تحلیل اغتشاشات اخیر کشور گاهی از زاویه فرهنگی می‌شود سخن گفت (که در یادداشت قبل کمی نوشتیم) و گاهی از زاویه حاکمیتی، واقع این است که ما حاکمیت و ابزارهای حاکمیتی را به شوخی گرفتیم، بزرگترین مانع ذهنی برای استفاده از ابزارهای پرقدرت حاکمیتی هم یک  تلقی اشتباه است که این ابزارها را بدیل کار فرهنگی می بینیم، و با یک تصور سطحی از مردم سالاری دینی از این امکان مهم که این همه در طول تاریخ خون دادیم تا به دستش بیاوریم، استفاده متناسب نمی‌کنیم؛ غافل از اینکه بدون استفاده از امکانات اعمال حاکمیت حتی پروژه‌های فرهنگی شما هم پیش نخواهد رفت و آنجا هم عرصه را تحویل دشمن می‌دهیم؛ و نتیجه همین نسلی می شود که می خواستیم مراعات حالشان را بکنیم و با کار فرهنگی سر به راهشان کنیم، ولی دشمن با اعمال حاکمیت در فضای مختلف، فضای فرهنگی ما را هم به دست گرفته است و همان جوان و نوجوانی که از ترس نرمیدن و جلوی ما نایستادن و گاهاً رأی ندادن جرئت نکردیم سخن اسلام را محکم بزنیم، امروز هم رمیده است، و هم جلوی ما ایستاده است و هم رأی نمی‌دهد!

ما حکومت و حاکمیت را می‌خواستیم برای چه؟ بله حکومت مورد نظر اسلام حکومت دیکتاتورانه نیست، اما نباید غایات و اهداف نهایی را چنان به نوک دماغمان بچسبانیم که از مسیر دشواری که باید تا رسیدن به آن غایات و اهداف نهایی طی کنیم غافل شویم. اگر غایات ما اساساً غایات فرهنگی است و در نهایت می خواهیم خود مردم قیام به قسط کنند (لیقوم الناس بالقسط!) پس ابزار حاکمیت نقشش در این به قیام رساندن مردم چیست؟! ما حکومت که چهره سخت پیشبرد اهداف الهی روی زمین است و اگر این نباشد اساساً حاکمیت‌های مسلط رقیب شما اجازه پیشبرد اهداف الهی را به شما نمی دهند، را بعد از به دست گرفتن با یک سابقه ذهنی نایس فرهنگی به شوخی گرفتیم؛ ما در بهترین حالت فکر کردیم که با زور که نمی شود کسی را به بهشت برد، و لذا قدر این ابزار بزرگی که کلی نبی و امام و ولی خدا برایش شهید شد و به دستشان نیامد را ندانستیم! اگر نگوییم بعد از مزه کردن صندلی قدرت به بعضی از ما، بیشتر خواستیم با امیال و خواهش‌های نفسانی مردم که توسط دشمن ضریب داده می‌شد، همراهی کنیم تا مبادا صندلی قدرت ما به خطر بیفتد.

ابزارهای حاکمیتی یعنی قدرت و زور، یعنی شما به جای جلوی دخترکان بزک کرده خیابان ولیعصر به پایین تهران را گرفتن (با بالاتر که کار نداریم) باید اجازه نمی‌دادی لباس‌ها مسیری را طی کنند که یک انسان متدین در حکومت اسلامی هر چه بگردد یک لباس مناسب برای زن و دختر عفیفش پیدا نکند، یعنی باید همان موقع که دشمن دارد قدم به قدم حجاب را عادی می‌کند، نسبت به سطحی از شل حجابی که جامعه هم همراه است که این دیگر نه! برخورد قهری داشته باشی آن هم به این شکل که کسانی که خط مقدم این خط شکنی هستند که عمدتاً پول می‌گرفتند که این کارها را بکنند به شدت برخورد می‌کردی، نه اینکه مثل یک مرده متحرک فقط نگاه نگاه می‌کردیم و نهایت به جای درگیری با ریشه‌ها با سرشاخه‌های خشک درگیر می‌شدیم، و دشمن هم پروژه خودش را گام به گام پیش برد تا شد اینی که هست!

ابزار حاکمیتی یعنی با ایجاد محدودیت‌ها و اعمال مالیات‌ها و برخورد جبری با ریشه‌ها، سرچشمه‌های فسادزا را خشکاندن که بعداً مجبور نباشیم با لجنی که در دشت پخش شده مبارزه کنیم!

 

#یادداشت_332