نوشته‌ها

مدیریت نخبگی ( چرا نخبه ها ناامیدترین قشر جامعه اند ؟ )

در حکمت اسلامی تحلیل های متفاوتی از ادراک ( اعم از حسی و عقلی و حتی قلبی ) ارائه شده است. برخی ادراک را انفعال محض و برخی ان را ترکیبی از فعل و انفعال میدانند. البته نوع دسته بندی ها ( مثل همین حسی و عقلی ) هم در نظریات دخیل است.
چیزی که مسلم است آن است که تاثرات عاطفی انسان، حاصل درک های او هستند که به هر طریقی به دست آمده اند.
تاثیرپذیری را شاید بتوان در میان موجودات مادی به مقایسه گذاشت و مثلا بعضی انواع جماد را دارای کمترین تاثر از خارج بدانیم و انها را در سر طیف قرار دهیم. سپس نبات و حیوان را لحاظ کنیم و در طرف دیگر طیف انسان را قرار دهیم که تقریبا از همه موثرات در جماد و گیاه و حیوان متاثر میشود و علاوه بر آن از ادراکات عقلی نیز متاثر میشود. ضمن اینکه این تاثرات هم جسمی هستند، هم ذهنی و هم عاطفی !

هرچه عقل انسان رشد بیشتری داشته باشد، درک بیشتری خواهد داشت و تاثرات بیشتری در او رخ میدهد.
مثلا انسان عادی ادراک و تاثراتی از زیارت امام معصوم (ع) دارد و انسانی که عقل منور و توسعه یافته دارد ، ادراک عمیق تر و تاثراتی شدید تری را تجربه میکند.

اگر افرادی که به هر علت، بلحاظ ادراکی از طراز بالایی نسبت به جامعه خود برخوردار هستند را نخبه بنامیم، آنوقت باید بگوییم نخبگان تاثیر پذیرترین قشر جامعه بلحاظ عاطفی خواهند بود. یک معضل اجتماعی مانند خودکشی نوجوانان افراد عادی را تا حدی متاثر می کند. اما اگر فردی درک عمیق عرفانی از جایگاه انسان، رابطه او با خداوند متعال و ارزش فوق العاده زندگی مادی داشته باشد و سیاست ها و برنامه های جبهه کفر را ببیند و قلب زلال نیز داشته باشد، قطعا تاثرات عاطفی فوق العاده بیشتری را تجربه میکند.

این شرایط چه آسیب هایی دارد ؟
چطور باید از آسیب ها جلوگیری کرد ؟