کلام را از سرحدات برگردانید
نباید کلام را صرفا به سرحدات تفکر دینی فرستاد و توقع داشت که فقط از قلمرو دینی دفاع کند. نباید صرفا جنبه دفاعی به کلام داد، شاید در بسیاری از مواقع حمله و هجمه لازم باشد. یک قدم جلوتر هم اینکه نباید کلام را اینگونه روی ملحد و کافر متمرکز کرد و او را موظف دانست که صرفا در مبارزه برون دینی با ملحد و کافر باشد، بلکه ما در درون دین و جامعه دینی هم نیازمند کلام هستیم، محتاجیم کلام به جامعه دینی هم رسیدگی کند و مدام در مرزها نباشد. و این احتیاج صرفا نیاز از جنس مبارزهای و دفاعی نیست که گفته شود به هرحال کلام به شبهات هم میپردازد، خیر این جامعه دینی نیاز به اندیشه دینی دارد، یک اندیشهای که از جنس طعام است و برای او آماده شده است. اگر نگوییم از عمده وظایف کلام این است، باید قبول کرد که این هم از وظایف کلام است. ممکن است اصلا شبههای مطرح نباشد، ولی یک اندیشهای در جامعه وجود داشته باشد که نیازمند ارتقا و ویرایش است؛ به عنوان مثال اندیشهای که نسبت به معاد و یا مرگ وجود دارد، اگر این باورها ویرایش شود و ارتقا یابد قطعا در حیات و زیست جامعه تاثیری شگرف خواهد داشت.