عدم توانایی عمده سیستم ها در تحول خودشان (نکته ای در باب تحول ساختارهای فرهنگی کشور)
وقتی مطالبه تحول توسط مصلحان اجتماعی نسبت به یکی از شئون مرتبط با زیست اجتماعی شکل میگیرد، اولین مسئله این است که علمداران این تحول چه کسانی هستند؟ اساساً به چه شکلی می شود امید داشت که این تحول اجتماعی رقم بخورد؟
به دلیل اینکه هر امری در زیست اجتماعی دارای یک ساختار مشخص اجتماعی است که به مرور شکل گرفته است، طبیعتاً مرتبط ترین اشخاص و ظرفیتها هنگام مطالبه تحول در آن بخش از اجتماع، همین ساختارها و افراد فعال در آن ها خواهند بود. اما در اینجا یک چالش وجود دارد، آن هم اینکه آیا آن ساختار اجتماعی توان پیگیری تحول را دارد؟ آیا ساختاری که با کلی روابط پیچیده اجتماعی شکل گرفته است و به منابع مالی برای اداره آن بخش اجتماع نیز وصل شده است، و اساساً منافع افراد زیادی از این ساختار اجتماعی در حفظ وضع موجود است و تحول به صورت قطعی منافع افراد زیادی در ساختار مذکور را به خطر می اندازد؛ توانایی پیگیری و تحقق تحول خود را دارد؟!
به نظر می رسد که برای تحول ساختارهای فرهنگی کشور، ذیل مطالبه «بازخوانی انقلابی ساختار فرهنگی» کشور که توسط مقام معظم رهبری از دولت جدید مطالبه شده است، نباید امید اصلی را به نیروها و ساختارهای فرهنگی موجود ببندیم! اگر ساختار فرهنگی کشور چنان در پیشبرد اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی فشل است که به اصلاح و بهبود که نه، بلکه به تحول نیازمند است، علمداران و سردمداران این تحول قطعاً کسانی نیستند که درون این ساختارها قرار دارند، و در این سالیان طولانی با این روال های فشل خو گرفته اند، و مخصوصاً بودجه های کلان هم می گیرند و خرج کارها و ایده های کم برگ و بار می کنند؛ منافع این افراد و جریاناتی که درون این ساختارهای فرهنگی فعال هستند با ایجاد یک تحول اساسی در این ساختارها را امری بسیار سخت و نشدنی می کند.
البته چالش دیگری که اینجا مطرح است این است که افرادی که این ساختارها و روابط و بروکراسی های آن ها و موانع واقعی در کندی حرکت آن ها و … را مطلع که نه مسلط نیستند، چطور می توانند بر این ساختارها برای یک حرکت تحولی اثر بگذارند؟
شناخت کافی از ساختارهای فرهنگی یکی از پیش نیازهای قطعی برای ایجاد تحول در آنهاست. و به نظر می رسد که اگر بخواهیم به الگویی برسیم که هم در چالش اول سربلند بیرون بیاید و به نوعی توسط یک اراده از بیرون ساختار به تحول ساختاری بپردازیم و هم بتوانیم بر چالش دوم غلبه کنیم و افرادی که شناخت کافی از این فضا دارند اقدام به این کار کنند؛ باید کسانی که سابقه حضور در این ساختارها و حتی مدیریت این ساختارها را دارند ولی همچنان بر آن اراده اصیل انقلابی خود باقی مانده اند دور هم جمع شوند و یک اراده جمعی انقلابی برای تغییرات اساسی در ساختارهای فرهنگی به پشتیبانی رهبر انقلاب شکل بگیرد، و طی مباحثات و رفت و برگشت هایی این جمع نخبگانی که با اضافه شدن افراد صاحب اندیشه و ایده از میان علمای روشن بین اسلامی شکل می گیرد، به طرح هایی برای تحول ساختار فرهنگی برسند؛ و در گام بعد این طرح را با استفاده از بدنه انقلابی که در همه این ساختارها حضور دارد و شناسایی و میدان دادن به آن ها نیز کار سختی نیست، به پیش ببرد.
البته یکی از اضلاع مهم و قطعی آن طرح ایجاد گفتمان تغییر و تحول فرهنگی است که اگر بتوان یک اراده عمومی در جهت این حرکت اصلاحی ایجاد کرد، با استفاده از فشار اراده عمومی مردم بسیاری از کارها به سهولت و راحتی به پیش خواهد رفت، و چه بسا بخش مهمی از محتوای آن طرح تحول همین چگونگی میدان دادن به نیروهای مردمی و در اختیار مردم قرار دادن ظرفیت های حاکمیتی برای اصلاح فرهنگ عمومی باشد.
فرهنگ اسلامی به گونه ای است که باید بر دوش یک سری انسان معتقد به آن به پیش رود، و الا با یک ساختار کارمندی تبدیل به ضد خود می شود کما اینکه در این چهل سال همینطور شده است. البته حتی اقتصاد اسلامی نیز در مغزای حرکت ساختاری خود نیز نیازمند سوار شدن بر دوش انسان های معتقد و اهل ایمان است چه رسد به فرهنگ که اساساً جنس و جوهرهی ایمانی دارد، لذا قطعاً باید روی میدان دادن به انسانهای معتقد به فرهنگ اسلامی که بر اساس آن زندگی هم می کنند، قرار بگیرد.
#یادداشت_328