مراد از تهاجم فرهنگی
وقتی سخن از تهاجم و شبیخون فرهنگی میشود؛ منظور این نیست که با فرهنگ به فرهنگ ما حمله شده است، درست است نبرد در عرصه فرهنگ رخ داده است و صحنه مبارزه تغییر کرده است، لکن این به معنای این نیست که دشمن فقط از فرهنگ برای ضربه زدن به ما استفاده میکند بلکه منظور این است که دشمن تمام عرصهها را به هجمه و حملهی بر فرهنگ ما متمرکز کرده است. به عبارت دیگر هنگامی که دشمن میدان نبرد را به عرصهی فرهنگی تغییر داد، نه تنها با خود فرهنگ بلکه دیگر عرصهها را هم برای این میدان نبرد به خدمت گرفت؛ نمونهی آن مبارزات اقتصادی بر علیه فرهنگ کشور ما است و حتی مبارزات نظامی.
شاید اینکه گفته شود میدان نبرد تغییر کرده است و به عرصهی فرهنگ روی آورده شده است، کمی تسامح داشته باشد؛ نبرد فرهنگی پس از انقلاب شروع نشده است که بگوییم دشمن بر فرهنگ ما حمله کرده است، بلکه از آغاز استعمار و شاید از دوران صفویه با نفوذهایی که در دربار ایران داشتند و دانشجویانی که به غرب فرستاده میشدند، آغاز این حملهها و هجمههای فرهنگی باشد و با جریان روشنفکری دورهی قاجار و پس از آن پهلوی، این هجمهها اوج گرفت. و اینکه گفته میشود پس از انقلاب عرصهی نبرد تغییر کرده است؛ در واقع چون دشمن از عرصهی نظامی و جنگهای سخت ناامید شده است، تمام تمرکز خود را بر روی عرصهی فرهنگ و جنگ نرم گذاشته است؛ حتی هنگامی که دست به یک عملیات نظامی هم میزند، در میدان نبرد فرهنگی دست به این عملیات میزند؛ و همچنین نبرد اقتصادی و هجمههای اقتصادی که دشمن بر ایران وارد میکند، در میدان و عرصهی فرهنگ است.