نوشته‌ها

بایستگی در نظر گرفتن «خلأ تئوریک آزاداندیشی» در راهبرد محتوایی

به نظر می‌رسد در هنگام برشمردن «مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی» و تهیه «راهبرد محتوایی» از یک نکته‌ای غفلت شده باشد؛ البته شاید بتوان گفت روح کلی این مختصات ناظر به این نکته هست و یا حتی بتوان ادعا کرد مورد ۹ که اشاره به گفتمان نبودن آزاداندیشی دارد، مستقیما اشاره به این نکته دارد ولی این گونه مطرح کردن این نکته هم کمی دور از درجه‌ی اهمیت آن است و هم دشوار.

و امّا آنچه از آن غفلت شده است، آسیب‌شناسی است که از علت نگرفتن «آزاداندیشی» در جامعه‌ی ایرانی انجام شده است؛ البته در این خصوص یک نظریه «فقر تئوریک» می‌باشد که حلقه و اندیشه‌ی ارائه شده در حلقه مبتنی بر پذیرش این نظر است؛ اما سوای از اینکه نظرات دیگر چیست، برای گفتمان‌سازی این اندیشه، در نظر گرفتن این آسیب‌شناسی اهمیت می‌یابد؛ اینکه اساسا به خاطر فقر تئوریک در آزاداندیشی این مسئله با وجود آنکه طرف مطالبه رهبری قرار گرد و آن را تبیین و توضیح دادند و می‌توان ادعای کرد که ایشان به سمت گفتمان‌سازی این پدیده نیز حرکت کردند و تا حدودی هم موفق بودند ولی در نهایت امر کار به گلایه کشید، با این وجود باز هم آزاداندیشی آنگونه که بایسته است در جامعه‌ی ایرانی و حتی در میان نخبگان و فرهیختگان نیز رواج پیدا نکرد و محقق نشد؛

در راهبرد محتوایی دیدن این آسیب شناسی لازم است؛ چرا که برای رفع این آسیب اقدام صورت می‌گیرد؛ و ادعا این است که با گفتمان‌سازی آزاداندیشی ابتدائا به دنبال رفع این خلأ تئوریک هستیم؛ بر طرف کردن این فقر تئوریک در آزاداندیشی در گفتمان‌سازی آزاداندشی هدف گرفته شده است. و به عبارت دیگر با گفتمان‌سازی آزاداندیشی به دنبال این هستیم که فرهیختگان و اندیشمندان در مقام بر طرف کردن این فقر نظری و خلأ تئوریک در آزاداندیشی بشوند.