مختصات راهبری آزاداندیشی یعنی چه؟
وقتی به آزاداندیشی به عنوان یک پدیدهی راهبردی نگاه میشود؛ برای اینکه وزن راهبردی این پدیده را متوجه بشویم لازم است بدانیم این راهبرد چه اهدافی را در نظر گرفته است و همچنین این اهداف چه جایگاه و اهمیتی دارند.
به عبارتی هنگامی که بحث از مختصات راهبردی آزاداندیشی میشود، در واقع میخواهیم وزن راهبردی آزاداندیشی را مشخص کنیم. اینکه آزاداندیشی به عنوان یک پدیدهی راهبردی چه اتفاقاتی را رقم میزند؛ که البته بعضی از این مختصههایی که مطرح شده است را هم ادعا میشود که مسیر انحصاری تحقق آن آزاداندیشی است؛ به عنوان نمونه انقلابیگری است که ادعا شده است رابطه تساوی با آزاداندیشی دارد؛ یعنی اگر میخواهید انقلابی باشید، انقلابی به معنی واقعی، این انقلابیگری با آزاداندیشی گره خورده است.
لذا میتوان گفت بیان مختصات راهبردی آزاداندیشی، برای آن است که ما بتوانیم وزن راهبردی آزاداندیشی را درک کنیم. بنابراین برای درک کردن وزن راهبردی آزاداندیشی، باید به هر یک از مختصاتی که بیان شده است توجه شود و اولا درجه اهمیت خود آن مختصه دریافت و درک شود و دوما پیوند و رابطه بین آن مختصه و آزاداندیشی به عبارتی اینکه راه رسیدن به این مختصه، آزاداندیشی است و سوما اینکه این راه، انحصاری است و به غیر از این راه یعنی آزاداندیشی نمیتوان به این مختصه دست یافت. هر چند شاید بتوان در مورد سوم -انحصار- اشکالاتی کرد ولی دو مورد اول و دوم؛ یعنی درجه اهمیت و ارتباط هر مختصه با آزاداندیشی و اینکه آزاداندیشی راه رسیدن به آن است، انکارپذیر نیست.