مردم سالاری یعنی سالار بودن فطرت
💠مردم سالاری یعنی سالار بودن فطرت💠
🔶 سوال این است که ولایت مردم، زمانی محقق می شود که مردم به این مرتبه از کمال برسند تا مقام ولایت را بدست بیاورند و سپس در جامعه ولی و سالار می شوند؟ یا اینکه خیر؛ مردم از ابتدا ولایت دارند؟
می توانیم سوال را به گونه دیگر مطرح کنیم؛ آیا ولایت برای مردم است یا فقط برای مومنین؟ آیا همه آحاد مردم حق انتخاب دارند یا قیام کنندگان لله؟ آیا ولی فقیه، باید نظر همه مردم را مبنای کار قرار دهد یا فقط فقط نظر مومنین را؟
🔶 پاسخی که به ذهن بنده می رسد این است:
🔹اگر بگوییم مردم ذاتا ولایت دارند، این همان دموکراسی و تفکر اومانیسم است که اصالت را به انسان می دهند. زیرا چنین انسانی که خودش را به مادیت خودش تقلیل داده و بر علیه عقل و فطرت بپاخاسته است، نمی توان ولایت داشته باشد و انتخابش مورد ارزش.
🔹از طرفی اینگونه هم نیست که بگوییم یک نفر ولایت دارد و بقیه فقط باید چشم بگویند و تا ابد فقط از روی تقلید، تبعیت کنند. فقط بگویند سمعنا و اطعنا. هدف این نیست که مردم تا آخر همینگونه بمانند.
🔹سالاریت مردم یعنی سالاریت مردمی که قیام لله کرده اند. یعنی سالاریت مردمی که علیه شیطان و حیوانیت و نفس خودشان قیام کرده. یعنی مردمی که در مقابل مستکبر درونی و بیرونی ایستاده اند. مستکبر درونی، هوای نفس و وسوسه های شیطان است و مستکبر بیرونی، ظالمین و طماعین و مترفین عالم هستند.
🔻 حضرت امام نگاهش به مردم ایران این است که این مردم، همان قیام کنندگان هستند که علیه شاه و آمریکا ایستاده اند و اسلام را خواسته اند. جامعه اسلامی را خواسته اند. قیام مردم ایران برای این امر فطری الهی بوده است نه برای اینکه صرفا از طرف شاه مورد ظلم بوده اند و فقط می خواستند از دست آن راحت شوند. اگر مردمی چنین باشند، قطعا سالاریت دارند. قطعا باید نظرشان مبنای عمل قرار گیرد.
در مجموع مراد از مردم سالاری، فطرت سالاری است.