آزاردهندگی کند شدن نقطه تأمین اصالت و اقتدار یک حرکت تمدنی (اندر مصائب در افق تمدنی نبودن حوزههای علمیه 1)
انقلاب اسلامی هدف و غایت خود را رسیدن به یک تمدن باشکوه اسلامی قرار داده است،
«دهههای آینده دهههای شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه) است، نزدیک کنید.» (بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی)
«یک عنصر دیگری که لازم است برای این حرکت، این است که این حرکت باید یک جهتگیری مشخّصی داشته باشد؛ یک جهتگیری منطقی و قابل قبول، که در حرکت عمومی ملّت ایران که ما داریم پیشنهاد میکنیم و مطرح میکنیم، این جهتگیری، جهتگیری به سمت جامعهی اسلامی یا تمدّن اسلامی است؛ یعنی میخواهیم برویم به سمت تشکیل یک جامعهی اسلامی؛ و حرکت عمومی، ما را باید به اینجا و در نهایت به یک تمدّن پیشرفتهی اسلامی برساند.» (بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان با رهبر معظم انقلاب، 01/03/98)
هر حرکت تمدنی به دلیل پیچیدگی صحنهای که با آن مواجه هست، نیازمند به پشتیبانیهای متعددی است که مهمترین آنها پشتیبانی تئوریک و نظری است، تمدن متفاوت با تعاریف متفاوتی از خدا و جهان و رابطه انسان با خدا و جهان، تعریفی که از انسان و سعادت انسان و مسیر رسیدن انسان به این سعادت و … به صحنه میآید.
تمدنی که ما هدف گرفتهایم یک تمدن اسلامی است و تمدن اسلامی باید مبتنی بر یک عقلانیت اسلامی شکل بگیرد، و اگر بخواهیم عقلانیتی اسلامی باشد باید مبتنی بر منابع اصیل اسلامی و نگاههای اسلامی به خدا و جهان و انسان و رابطه اینها شکل بگیرد؛
اگر یک پایگاه برای تأمین این اصالتها بخواهیم معرفی کنیم، بی شک این پایگاه حرکت تمدنی انقلاب اسلامی چیزی جز حوزههای علمیه نخواهد بود؛ حوزههای علمیه است که به تراث علمی و معنوی شیعه وصل است و آنها را به صورت عمیق و عریقی مورد تغذیه و کنکاش قرار میدهد و تلاش میکند نیروهایی که مسلط به این میراث علمی و معنوی شیعی ما که در طول قرون و اعصار پدید آمده است، را تربیت کند و انقلاب اسلامی ما هم اگر بخواهد اسلامی بماند و اگر بخواهد در حرکت اسلامی خود به سمت افقها و غایات تمدنی حرکت کند، باید متکی به این میراث علمی و معنوی حرکت کند.
حوزه علمیه است که باید نظریات اسلامی را از منابع اصیل اسلامی استخراج کند، و برای زیستنی متفاوت مبتنی بر آرمانهای اسلامی این انقلاب طرح و برنامه ارائه بدهد، حوزه علمیه است که باید طرحی برای زندگی انقلابی که همان حیات طیبه است ارائه بدهد و پشت این طرح بایستد تا به اجرا در بیاید.
اما متأسفانه با دلی غمبار باید گفت که حوزه علمیه در این مسیر بسیار کند حرکت میکند، طلبهای که تربیت میکند، با این درد بزرگ که بناست از این میراث برای یک زیست تمدنی متفاوت سخن در منقار داشته باشی، تربیت نمیشود، در سبد تغذیهای این طلبه منبعی برای تأمین این دردها و دغدغهها وجود ندارد و طبعاً در آینده هم این نیرو قادر به تولید سخنی برای این حرکت تمدنی نیست، چون اساساً تولید فرع بر دردمندی و دغدغد چیزی را داشتن است، وقتی که این طلبه اساساً از این سؤالها ندارد، پس پاسخی هم برای این سؤالها تولید نخواهد کرد. بگذریم که سبد دانشی هم که برای طلاب چیده میشود سبدی است پر شده از علوم نقلی و خود این عامل جدی برای کندی و دوری طلبه از دردهای کلان اجتماعی شده است، فقه چون میخواهد متکفل جزئی ترین مسائل شود، در صورت غوطه وری طلبه در آن نگاه کلان و کلی نگر برای او شکل نمیگیرد، بگذریم که دانشهای اسلامی همه با هم یک ترابط روشنی دارند و با خاموش یا کم نور شدن چشمه علوم عقلی در سبد تحصیلی طلبه همان دانش منقولی هم که میخواند کاملاً دور از آبادی و دور از حل مسئلههای واقعی ولو فقهی است.
کار به جایی رسیده است که امروزه گره زدن هر مسئله و درد تمدنی انقلاب اسلامی به حوزه علمیه باعث کندی در مسیر پیشرفت آن خواهد شد و دردمندان حتی جلساتی که با حضور حوزویان روشن بین می خواهد برای دردهای بزرگ امروز ما تشکیل شود، را پیشنهاد میکنند که در آب و هوای قم نباشد تا فضای خسته و کندی که شکل گرفته اندیشمندان این جلسات را هم تحت تأثیر خود قرار ندهد.