نظریه اجتماعی ولا و ولایت جایگزین نظریه استیلا در رابطه طولی در جامعه
بسم الله الرحمن الرحیم
- در هر جامعه ای دو نوع رابطه طولی و عرضی را می توان تصور کرد، در رابطه طولی فرد پایین، محتاج فرد بالا می باشد در حالی که فرد بالایی هیچ نیازی به آن ندارد. و اما در رابطه عرضی دو طرف رابطه به همدیگر نیازمند می باشند.
- اولین نظریه اجتماعی که خیلی هم طول کشیده است، این است که تنها رابطه درست در عالم، رابطه طولی است. در این نوع نگاه، یا واقعا اکثر رابطه ها یک سویه است و یا می شود رابطه دو سویه را تحلیل کرد و به دو رابطه یک سویه تبدیل کرد. این نگاه از ابتدای جهان متمدن شروع شده و تا ابتدای دوره مدرن ادامه پیدا کرده است. در این نگاه عده ای در جایگاه اربابان و خدایگان قرار گرفته اند و بقیه مردم در جبر تصمیم گیری آن ها قرار گرفتند. در این نظریه اجتماعی چون که ملاک روابط بر اساس استیلا می باشد، آن را نظریه اجتماعی استیلا نامیده اند.
- همه تمدن های گذشته در فضای نظام اجتماعی استیلا می باشد. حتی اسلام، چرا که اهل سنت با استیلا مقدس کار کرده اند. یعنی تمام روابطی که در نظامات اجتماعی قدیمی، با بت و ارباب و …. بوده است در اسلام با ایمان و زودتر مسلمان شدن و… تغییر لباس داده است.
- انبیا آمده اند که رابطه طولی عالم را از استیلا به ولا تبدیل کنند. انبیا می گویند که قرار است افراد بالاتر، افراد پایین تر به بالا ببرند. این همان قوس صعودی است که جامعه باید طی کند به تعبیری این همان سفر چهارم انسان کامل می باشد. اما متاسفانه این نگاه انبیا برای مردم توجیه هستی شناسی نداشته است. چرا که تمام علوم، در پشتیبانی از نگاه استیلایی بوده است. چیزی که باید به دنبال آن باشیم این است که فهم ها را به این سمت ببریم که این علوم و نگاه اشتباه هست. ولی معضل این است که نتوانسته ایم این نگاه را تئوریزه کرده و شاید عدم تئوریزه شدن آن هم به سبب مسئله ماورا الطبیعه برگردد.
- برای مثال این که پیامبر را مجنون خطاب می کرده اند به خاطر آن بود که می گفت بسم الله الرحمن الرحیم، این که خدا مهربان است. یک پیام سیاسی است. چرا که علوم و همه فضای دنیا بر آن بود که ثابت کند که خدایان خشن هستند. و بعد پیامبر می خواهد بگوید این خدا مهربان هست.