بی تربیتی های روستایی

ایام بچگی مان پر بود از بازی های کودکانه در حیات بزرگ خانه ی ساده ی کاه گلی و کوچه های آسفالت ندیده و خاکی روستا …
آنقدر آزاد بودیم که حتی تن به قید و بند کفش هم نمیدادیم..
یادمه یکبار وسط دویدن توی کوچه متوجه دردی در کف پایم شدم….
تازه متوجه تاولی شدم که در وسط بازی و غفلت متولد شده و بعد ترکیده بود …
البته با کمی لنگش به بازی ادامه دادم…
چون بازی با کفش حال نمیداد … ?

سرتان را درد نیاورم بی راهه رفتم..
مثلا میخواستم از سبک خانه سازی بگویم …
از یک فرآورده سبک زندگی حیازدا و غیر دینی یا بهتر بگم ضد دینی غربی..

عذرخواهم، گلاب به روی تان…
توی این روستای ما دستشویی‌ها در دورترین نقطه ی حیات از محل سکونت ساخته می‌شدند و معمولا در نقطه ی کور حیات…
یعنی جایی که حتی حاضرین در حیات هم غالبا متوجه ورود و خروج دیگران به اتاق قضای حاجت نمیشدند…

بعد از این فضای محجوب و توأم با حیا اما وقتی وارد زندگی شهری شدیم با سبکی از خانه سازی مواجه شدیم که بعضا باعث جاری شدن عرق شرم بر چهره میشد.
سبکی از خانه سازی که برخی مرزهای حیا را تبدیل کرده بود به پدید آورنده ی ابزار خنده و تمسخر که تحملش تنها با یک پیشینه ی تربیتی محفوف به ریخته شدن برخی از پرده های حیا ممکن بود….

بله، دستشویی های داخل خانه و بعضاً داخل اتاق پذیرایی و هال??‍♂️ و کنار آشپزخانه?‍♂️ را میگویم.
حزب اللهی و غیر حزب اللهی هم ندارد برای همه عادی شده …
بعبارتی به یُمن سبک زندگی نامبارک غربی همه آنگونه که باید تربیت شده اند …
بجز برخی بچه روستایی های بی تربیت که گویا هنوز ریشه های آن تربیت روستایی در وجودشان باقیمانده.
کاریش هم نمیشه کرد بی تربیتی روستایی ریشه هاش خیلی عمیقه….☺️

راستی آیا کسی هست به پیوستار فرهنگی این مسائل و تاثیر اینها در گسترش بی حیائیها و پرده دری ها در کف خیابان بیاندیشد؟

آیا مسأله فرهنگ در کشور بانی دارد؟

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها