چرخه رشد عقلانیت بر اساس حرکت جوهری اشتدادی با استفاده از سخنان استاد امینی نژاد (2)
💠چرخه رشد عقلانیت بر اساس حرکت جوهری اشتدادی با استفاده از سخنان استاد امینی نژاد (2) 💠
🔻با توجه به این توضیح روشن می شود که رشد عقل در یک چرخه اتفاق می افتد.
🔹انسان ابتدا هویت بشرط لا دارد و در این حالت احساس آرامش هم دارد و لذا نسبت به وضعیت جدید مقاومت دارد. بعد از مدتی بخاطر اثرات بیرونی و رشدهای درونی، لابشرط می شود. در این شرایط چیزهای جدیدی را دریافت می کند و حرکت و اضطرابی در او ایجاد می شود. سپس بعد مدتی نسبت به آن عادت می کند و آرامشی حاصل می شود. در این حالت شاید حتی انسان احساس رکود هم بکند ولی این احساس رکود، محصول تثبیت شخص در آن مرتبه است.
سپس بعد از مدتی دوباره برای انسان امری جدیدی ایجاد می شود و ابتدا در برابر آن مقاومت دارد. بعد از مدتی که مقاومت شکست، بخاطر مواجهه با امر جدیدی، دوباره در او حرکت و اضطرابی ایجاد میشود تا اینکه با نسبت به آن به آرامش می رسد.
🔹این یک نوع حرکت مارپیچی است. یعنی حرکت از دایره های طولی تشکیل می شود. انسان یک حرکت صعودی دارد، سپس می ایستد و مقداری نزول دارد و باز دوباره صعودی بیشتر از صعود اولی اش دارد و بعد دوباره ایست و نزول دارد و باز دوباره صعود و همینطور…
🔻ثمرات این نظریه:
🔹با توجه به این نکته مهم انسان شناختی، متکلم نیازپرور کارش این است که هویت بشرط لایی انسان نسبت به امری را لابشرط کند و سپس با برنامه تبلیغی تربیتی صحیح، همان انسان را نسبت به آن امر مهم، بشرط شیء کند.
به تعبیر دیگر کار متکلم، رها بخشی انسان از وضعیت گذشته و رساندن او به کمال است. این یعنی انسانها نباید در وضعیت به شرط لایی اولی بمانند. بلکه باید چرخه بشرط لا، لابشرط و بشرط شی را در طول عمر خود بگذرانند.
🔹بنابراین هویت اصلی انسان که او را از حیوانیت عبور می دهد، عقلانیت انسان است. و هرچه انسان از تغذیه فکری خوبی برخوردار باشد و همچنین خود انسان با اراده خود به سمت آنها برود و به حقایق جدید ایمان بیاورد، سرعت این چرخه بیشتر می شود. لذاست که جایگاه فرهنگ و تربیت در رشد انسان بسیار حائر اهمیت است.
🔹یکی از ثمرات این نگاه در حوزه شناخت این است که رویکرد ما باید نامتعادل سازی قوه شناختی انسان باشد. باید شناخت دچار چالش، سوال و شبهه شود. این چالش، بستری برای حرکت انسان و تعادل های برتر شناختی می شود. بخاطر همین است که ضعیف ترین سطح تعلیم، این است که بدون درهم شکستن حوزه شناخت متربی، به او آگاهی بدهیم. به نظر می رسد گفتگو یکی از روش های بسیار کارآمد برای نامتعادل سازی قوه شناختی انسان است.