آزاد اندیش شدن یک جامعه، وصفی در تراز ایمان آوردن و مؤمن شدن یک جامعه

اگر  حقیقت آزاد اندیشی را به درستی درک کنیم و بفهمیم که آزاداندیشی با ملاحظه ی مراتبی که دارد حق پذیری و حق خواهی و مطالبه ی تحقق حقّ در ساحت عمل و حتی در وادی بروز تمدنی آنرا شامل میشود آنگاه تصدیق خواهیم کرد که آزاد اندیش شدن یک جامعه چیزی در ترازِ مؤمن شدنِ یک جامعه است. یعنی به همین مقدار عمق دارد و به همین مقدار نفوذ لازم دارد.

حال بیاییم فرض کنیم که میخواهیم جامعه ای که هرگز درکی از ایمان ندارد را ایمانی کنیم و هنوز درک درست و تعریف درستی هم از ایمان نداریم…

بنظر شما بهتر است از کجا شروع کنیم؟

از فهم ذهنی و تعریف درست از ایمان؟

یا از درک و شهود قلبی ایمان؟

یا از مشاهده و روبرو شدن با انسانهایی که ایمان در وجودش مجسّم شده؟

یا با دیدن اعمال و رفتارهای انسانهایی که رفتارشان از ایمان سرچشمه میگیرد؟

و یا از رصد و تحلیل فوائد ایمان داری و معرفی آن به مردم؟

قرآن از کجا شروع کرده است؟

الگوی سمینار برگزار کردن و جایزه دادن و مدرک دادن برای توسعه ی ایمان چقدر راهبردی است؟

شاید بتوان از الگوی توسعه ی ایمان در جامعه، الگوی توسعه ی آزاداندیشی را هم فهم کرد..

و همینطور نقش و اهمیتِ داشتن یک تعریف درست از آزاد اندیشی در مسیر توسعه ی آزاد اندیشی را (با استفاده از الگوی توسعه ی ایمان).

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها