فطری بودن مدنیت انسان4
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_13
#جلسه_345
(بخش چهارم)
3- نکته سوم اشاره به این اشتباه است که بعضی در مقام اشکال به فطری بودن مدنیت انسان، فطری بودن مدینت را اینگونه توضیح داده اند:
«مقصود از اینکه انسان طبیعتاً و ذاتاً اجتماعی است، این است که کمالاتی که برای انسان مترقّب است، جز در پرتو زندگی اجتماعی میسر نمیشود و احتیاجات زندگی انسان جز با تمدن رفع شدنی نیست[زندگی اجتماعی یک هدف و کمال طبیعی برای انسان است]؛ نه اینکه مقصود این باشد که زندگی اجتماعی امری است غریزی و طبیعی و قهری و بیرون از دایرهی انتخاب و اختیار، همانطوری که بعضی حیوانات از قبیل زنبور عسل و موریانه و مورچه اینطور هستند و به حسب غریزه طوری ساخته شدهاند که قهراً و به طور خودکار با هم زندگی میکنند».
به نظر مساوی گرفتن فطری بودن با قهری بودن، خطا است. فطری بودن به معنای این نیست که انسان در مواجهه به آن مجبور و مقهور آن است. انسان فطرتا خیرخواه، کمال طلب است ولی آیا همه انسانها همیشه جبرا خیرخواهی و کمال را انتخاب می کنند؟
بسیاری از انسانها با اینکه میدانند که کمال واقعی و خیر واقعی چیست، اما با اختیار خودشان راه دیگری را انتخاب می کنند. همیشه خطاهای انسان در تشخیص اشتباه مصداق کمال و خیر نیست.
بنابراین به صرف اینکه انسانها مانند مورچه ها و زنبورها نیستند، نمی توان نتیجه گرفت که انسان فطرتا مدنی و اجتماعی نیستند. فتأمل.