حق_تکلیف
#یادداشت_8
#حسین_کلاتی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_345
#حق_تکلیف
بسم الله انانیت ملازم حق طلبی نیست اولاً این که انسان حق خود را مطالبه کند، لزوماً ملازمِ انانیت نیست و ریشه انانیت در چیز دیگری است :
درکِ جامع و چندبعدی از انسان حقوق مختلفی برای او می سازد. حقِ روح و جسم، حقِ فطرت ، عقل، غریزه و… همه باید ادا شود. گاهی ادا کردن حقِ بخشی از وجود انسان، مساوق است با فدا کردن دیگری برای او. انسان مالش را میدهد امّا حرص را در وجود خود از بین میبرد گذر از انانیت نه به معنای گذر از ساحت حق به ساحت تکلیف، بلکه به معنای گذر از حقِ جسم برای ارتقای روح است لذا هیچ گاه اهل بیت عصمت و اولیای خدا از حقوق معنویِ خود نمی گذرند. علی از حکومت می گذرد امّا از صدق، وفاء، از عبادت، از کار، از تفکر و … نمی گذرد و هیچ گاه اینها را فدا نمیکند پس مسئله تکلیف گرایی نیست حقیقتِ وجودِ خود را طورِ دیگر دیدن است حق را طور دیگر دیدن است لذا می فرماید : انی اعلم بما یصلحکم و یقیم اودکم ولکنی لا اری اصلاحکم بافساد نفسی… لذا آن چه از انانیت در بسترِ توجه به حقِ خود می فهمیم ناشی از این تلقّی رایج و مادی از انسان است که حق او را در بطن و فرج و دنیایش محصور میکند و لذا آزادی و عدالت و حتی خودِ حق را نیزدر این چارچوب می فهمد و میبیند و الّا اگر انسان را درست ببینیم آن جایی که ایثار میکند حقی را از خود ضایع نکرده است بلکه به حقوقِ خود جامع تر نگریسته است.
ثانیاً اتفاقاً به عکسِ آن چه گفته شد، این که انسان مدام متوجه تکلیفِ خود باشد، نوعی انانیتِ خفیف را همواره با خود همراه کرده است :
توجهِ مدام به تکلیف یعنی توجهِ مدام به خود و این که من چطور نسبت خود را با دیگران و خلق و خالق معین کنم یعنی یک سره خودِ انسان در میان است. در مقابل این توجه به حق، خدا و خلق است که انسان را آن چنان ذوب در خالق هستی و ذوبِ در جامعه ایمانی و ذوبِ در حقیقتِ خلقت که در ربطِ دائم با خالق است، میکند که گویی خود را نمی بیند؛ این جاست که انسان در رابطه با خدا، خود را هیچ میبیند و تنها یک چیز میبیند و آن سلطنتِ بی رقیب خدا در پهنه عالم است و این جایگاه، همان حقِ تامِ خداوندی است و این جاست که ولیِ الهی، در مردمش و امّتش چنان ذوب می شود که انگار هیچ است و این امت است که زنده است، می اندیشد، قیام می کند و پیش می رود و…
لذا به عکسِ تلقّی رایج، این حق بینی و حق خواهی است که انسان را تا مرز نیستی پیش میبرد و هیچ از او باقی نمیگذارد…