هویت بین بخشی اندیشه
اندیشه درواقع، همچون آبگیری در محلی است که از آبشخورهای دانشی گوناگونی تغذیه میکند. اندیشهای منسجم میتواند عملیات پیچیدهای را پشتیبانی کند که به دانشهای گوناگون نیاز دارد.
اندیشه گرچه نسبت به دانش سیالیت خاصی دارد و دیسیپلین و نظم خاص دانشی را ندارد، ولی انضباط، انسجام و روشمندی خاص خود را دارد و هر پویش ذهنی را نمی توان اندیشه نامید.
پس اندیشه جایگاهی بین دانش و تخیل (و اشباه تخیل که به دنبال کشف و فهم واقع نیستند) دارد. پس اندیشه از آن جهت که حقایق را بازتاب می دهد، به دنبال شناخت واقع است و حیثیت انفعالی نسبت به خارج دارد، شبیه دانش است و از تخیل جدا می شود، اما به سبک و شیوه دانشی حقایق را بازتاب نمی دهد، بلکه سیال تر عمل می کند.
پس اندیشه نوعی هویت بین بخشی دارد، که باید جایگاه آن و حد و حدود آن و وجه فارق آن با دانش و تخیل و … تبیین شود تا بفهمیم اندیشه چه چیزهایی نیست؟