طرح بحثی برای راهکار

بسم الله الرحمن الرحیم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_73
#جلسه_352

طرح بحثی برای راهکار

به صورت کلی دو نوع راهکار برای اجابت آن ضرورت پیش گفته به ذهن میرسد که مورد بررسی اجمالی قرار میدهم:

آن دو نوع از این قرار اند که یا اصل این مساله ( یعنی تکثیر بصیرت پشتیبان طرح ) را “رأسا” «پروژه» میکنیم و به آن میپردازیم با تمام اقتضائاتی که میتواند داشته باشد، از قبیل : بحث نظری، تجربه کردن و .. و یا “رأسا” آن را پروژه نمیکنیم بلکه بنا بر اقتضائات و موانعی سعی میکنیم آن را دل سایر کارها پیگیری نماییم و رفته رفته دیگران را نیز روشن کنیم.

اما در نوع اول نیز دو نوع راهکار داریم، به این بیان که : یا شخص اول صاحب ایده خود مستقیما به تکثیر خود میپردازد و اقدام به پرورش کسانی ناظر به این هدف میکند. و یا اینکه اگر بر اثر موانعی از قبیل پیچیدگی اوضاع و نبود وقت خالی بخاطر وجود برخی واجبات اساسی و فوری و وقت گیر و … به چنین کاری نبود، عده ای از مخاطبین او که به درک چنین ضرورتی رسیده اند با استفاده از آثار او و برخی بیانات او و حتی سیره ی عملی او گرد هم جمع شوند و این مساله را پیش ببرند. ( این حالت دوم حالتی است که امروز جبهه ی انقلاب اسلامی با رهبران خود آن را تجربه میکند ) و کم کم متناسب با صلاحیتی که از خود بروز میدهند و یا تطابقی که در جهت گیری با جهت گیری حرکت پیدا میکنند بیایند و ارکان محتاج به پشتیبانی را پشتیبانی کنند.

و در نوع دوم واقعیت چنین است که آن چیزی که تبدیل به پروژه و مساله میشود عملا چیزی جز همان ابعاد و حیث های مسیر نیست، آنها پروژه میشوند و تلاش میشود که همان ها در حد میسور در ذیل طرح کلی به پیش بروند و در هر قسمت هر میزان که لازم است از سیاست های حاکم و کلی پیروی شود. در این حالت احتمالا پیش فرض هایی از این قبیل وجود دارد : اولا دست اندر کاران به طراح و کلیت طرح جدید حداقل تا اندازه ای « اعتماد » دارند و از پذیرش طراحی های جدید او خوف نمیکنند. ثانیا اطمینان کافی به این که دست اندر کاران بتوانند در افق پشتیبانی عملی از طرفی و اشراف بر طرح از طرف دیگر بربیایند وجود ندارد.
در همین بستر احتمالا هر جا احساس شود زمینه ی ارتقاء مباحث به لایه های بالاتر وجود دارد این اتفاق خواهد افتاد.
و در کنار همه ی اینها مقادیری کندیِ کلیت مسیر، و یا هزینه های ناشی از عدم تحقق کامل طرح مفروض گرفته میشوند و به عنوان یک واقعیت در مختصات صحنه حضور خواهند داشت و پذیرفته خواهند بود.

در این حالت رفته رفته و با شیبی بسیار ملایم، و در بلند مدت، همراهی های عمومی بیشتر میشود و درک برخی افراد ارتقاء پیدا میکند ( هرچند لزوما کامل نمیشود ) و بخشی از مصلحت لزوم وجود افراد مشرف استیفاء میشود؛ و حتی کم کم برخی چارچوب ها از غیر مألوف بودن نیز خارج میشوند و برخی مخاطرات که از این ناحیه متمشی میشدند منتفی میگردند. در چنین تصویری اگر کسانی بوده باشند که تلاش کرده باشند و به اشراف بر مساله رسیده باشند این مسیر میتواند در زمان های خیلی بلند مدت به تحقق کامل نزدیک شود و الا دائر مدار یک شخص باقی میماند و پس از او با گذشت سالیانی از بین میرود.
[ نقل است از آقای طباطبایی مدیر مدرسه ی شهیدین، که اگر شهیدان بهشتی و قدوسی زنده میبودند اجازه ی این « نحوه اداره مدارس» ای که امروز در قم وجود دارد و منسوب به ابتکار آنهاست را نمیدادند و قطعا با آن مخالف بودند ]

از میان این راه ها نگارنده معتقد است بهترین راهکار، راهکار نخست است و سپس راهکار دوم. راهکار سوم را نیز دارای آُسیب هایی میدانم که بعضا ذکر شد.

اما حالا اینکه در فتوت بستر برای هر کدام از راهها چه میزان فراهم است امری است که باید مورد گفتگو، فکر و رصد قرار بگیرد. و اگر هستند کسانی که دغدغه ی این مسائل را دارند لازم است تا وقتی را برای این مساله اختصاص دهند و برای حل آن تمام تلاششان را بکنند و “حداقل” باید بدانند که هر میزان که از این مساله تاخیر بشود، آسیبش متوجه خود ایشان نیز خواهد بود. مگر اینکه راه مورد هدف قرار گرفته در فتوت یا حداقل بخش معظمی از آن را راه درستی ندانند و دور ماندن از آن را آسیب تلقی نکنند.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها