آرایش جبهه حق

بسم الله الرحمن الرحیم

به تناسب یکی دو جمله ی استاد در مورد برخی برخورد های دشمنان از قبیل « وسوسه » که در بیانیه ی گام دوم هم به آن اشاره شده است نگاهی به عرصه های دشمنی انداختم.

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_80
#جلسه_362
#قالب ؟

مدتی است بر روی این مساله فکر میکنم که آرایش مواجهه های ما بعنوان کسانی که حضوری در جبهه ی حق داریم، چگونه است؟

به این معنا که چه عرصه های نبردی وجود دارد و چه سنخ دشمنانی وجود دارند؟

یکی از اولین تقسیم بندی های کلان و کلی ای که در باید امر به ذهن میرسد تقسیم بندی ای است که برآمده از سه نوع جهاد تعریف شده در دین مبین اسلام به دست می آید:
جهاد اصغر
جهاد کبیر
جهاد اکبر

در این سه نوع جهاد ما با سه دسته کلی دشمن مواجهیم که البته هنوز وارد بررسی فعالیت های این دشمنان نشده ایم، و اگر وارد بررسی فعالیت هایشان بشویم خواهیم دید که هم افزایی هایی بین این سه دسته وجود دارد و عرصه ی نبرد را می تواند پیچیده تر کند.

آن سه دشمن عبارتند از : 1- دشمن خارجی ظاهری عیان 2- دشمنان خارجی ظاهرا دوست ( منافقین ) 3- دشمن باطنی

البته نمی دانم شیطان جزو کدام دسته قرار میگیرد و مبارزه با شیطان در زمره ی کدام دسته از انواع جهاد است.

نکته ی مهم در مواجهه با هر سه تای این دشمنان این است که یکی از امور بسیار شایع در میان انسان های این است که دشمنان خود را دشمن نمیپندارند و آنان را به عنوان دشمن خودشان اخذ و لحاط نمیکنند تا پیرامون مواجهه با او از همین زاویه تدبیر و تصمیم گیری و عمل داشته باشند.

مثلا دشمن خارجی با طراحی پیچیده دامی برای شما پهن میکند ولی شما متوجه آن نمیشوید، لذا آن دام را دام نمیپندارید و رفتار را متناسب با آنچه که باید با یک دشمن داشت ساماندهی نمیکنید، مثلا فرض کنید در قضه ی کرونا چنین چیزی وجود دارد.

یا اینکه منافقین چیزهایی را برای شما به عنوان مصالح قلمداد میکنند یا با شما سخنانی را میگویند که شما متوجه نیستید که اینها « فی قلوبهم مرض » هستند وحرف آنها را از روی صدق و خیرخواهی می پنداید و به آن به عنوان مشورتی دوستانه و خیرخواهانه برخورد میکنید.

یا اینکه نفس شما تقاضاهایی دارد که با حقیقت رشد و علو شما در تضاد قطعی است، شما در حالیکه رو به بالا دارید، نفس تان با خواهش های رو به پایین خود و با ظاهر سازی پیچیده ی خود آن را برای شما مطلوب جلوه میدهد و شما به آن تن میدهید، مثلا به مشا میگوید جواب فلان حرف فلان شخص را باید بدهی، و یک صورتبندی معقول هم به آن میکند، در حالیکه در باطن این مساله، چیزی جز خود بزرگ بینی و استکبار نیست و شما با این کارتان در زمین استکبار روز افرون خود گام برداشته و عقبگرد کرده اید اما فکر میکند که به یک وظیفه ی دینی عمل کرده اید.
و چنین اتفاقی جز ضرر برای شما ندارد و نفس در باطن خودش متوجه ریشه ی خواسته ی خودش هست، اما برای شما تسویل میکند تا قبول کنید و به خواسته اش برسد هرچند که این کار در واقع به ضرر شماست. و این یک رفتار دشمنانه است.

البته مساله ینفس ظرافت هایی دارد که ففعلا متعرض اش نشدم اما به صورت خلاصه اینکه : این نفس کسی جز خودمان نیست، خودمانیم!

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها