حق گرایی و حق پسندی توصیفی برای اندیشه و یا آزاداندیشی
بسم الله الرحمن الرحیم
- به نظر می رسد که حق و حقیقت، معادل اندیشه و فکر هست. به عبارت دیگر فکر و اندیشه، سرمایه های ما از شناخت حق و حقیقت می باشد. یعنی ما در شناخت حق و حقیقت و واقع به سرمایه هایی دست پیدا می کنیم که به آن ها اندیشه می گوییم.
- با این توضیح تفکر و اندیشیدن به بیان شهید مطهری می شود : تفکر و استدلال که عبارت است از مربوط کردن چند امر معلوم و دانسته برای کشف یک امر مجهول و ندانسته. در حقیقت فکر کردن نوعی ازدواج و تولد و تناسل در میان اندیشههاست. به عبارت دیگر: تفکر نوعی سرمایه گذاری اندیشه است برای تحصیل سود و اضافه کردن بر سرمایه اصلی، عمل تفکر خود نوعی ترکیب است اما ترکیب زاینده و منتج بر خلاف ترکیبهای شاعرانه و خیالبافانه که عقیم و نازا است. ( درس سیزدهم کتاب آشنایی با منطق / تعریف فکر )
- یعنی تفکر و اندیشیدن پویش و عملی است در راستای کشف حق و حقیقت و افزایش سرمایه های ما در نسبت با حقیقت.
- جناب استاد فلاح، آزاداندیشی را معادل حق گرایی می داند و در لایه پایین تر آن را معادل حق پسندی می داند.
- اما سوالی که در اینجا می تواند مطرح شود این است که حق و حقیقت در قبال اندیشه و فکر می باشد و نسبت حق گرایی و حق پسندی با آزاداندیشی نامعلوم هست به عبارت دیگر حق گرایی و حق پسندی یعنی تمایل و گرایش به اندیشه و فکر و یا یعنی تمایل و گرایش به کشف حقیقت و حق. یعنی با این توضیح آزاداندیشی باید بشود تمایل به کشف حقیقت و یا تمایل به اندیشیدن. به نظر می رسد این تعریف استاد فلاح از آزاداندیشی بیشتر تعریف گرایش به اندیشه و فکر می باشد تا تعریف آزاداندیشی. یعنی در این تعریف آزاداندیشی به عنوان یک پدیده مجزا و خاص دیده نشده است.