بسم الله الرحمن الرحیم
لیبرالیسم همیشه مدعی
وقتی مقاله سقوط محسن رنانی را می خواندم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که چقدر سلب مسئولیت کردن آسان است. مثل قبول کردن مربیگری بعضی تیم های فوتبال است که وضعیت مناسبی ندارند و وقتی پیشنهاد مربیگری این تیم را به یک نفر میدهند همه چیز برای او برد برد است. برای اینکه اگر تیم سقوط کند و بازنده باشد مسئولیتی را متوجه خود نمیداند و به راحتی افکار عمومی را قانع میکنند که سبب تمام مشکلات و خرابی ها از قبل بوده است و ان ها مظلوم واقع شدند و هیچ گاه نتوانستد آنچیزی را که شایسته است را به میدان بیاورند. ولی اگر تیم صعود کند قطعا قهرمان بلامنازع این بحران آن ها خواند بود.
لیبرالیسم در ایران به همین حد پر رو است. هیچ وقت نمیتوان آن ها را به چالش کشید و اساسا هیچ گاه و در هیچ شرایطی امکان آزمون پذیر بودن ادعاهای آنان وجود ندارد. واتفاقا بزرگترین ایدئولوژِیست ها باید جلوی این ها لنگ بیندازند.
از زمانی که انقلاب اسلامی به صحنه آمد و خودش را پیدا کرد اتفاقا مسائل اساسی اقتصادی و به تبع آن فرهنگی و سیاسی را همین مسلمان های لیبرال ریل گذاری کردند و میکنند .نمونه بارزش همین نظام برنامه ریزی و بوجه کشور است. تمام فرمول های محاسباتی و تنظیم کنندگی لیبرالی است.
نسخه لیبرالیسم نه تنها برای ایرانیان شفا بخش نبوده اتفاقا منشا همه فسادهای ساختاری هم بوده است. اما نکته آن دراین است که هیچ گاه پاسخ گو هم نبوده و دائما خود را به مظلوم نمایی زده و همیشه مدعی بوده است. همیشه علت عقب ماندگی ما را کامل و تمام عمل نکردن ما به توسعه دانسته اند و برای اینکه بتوانیم از شر این همه فساد و بحران و چالش خلاص شویم تنها یک نسخه دارند. باید هرچقدر سریعتر و بهتر و کاملتر نهادهایمان را باز کنیم.
ما برای اینکه به نسخه آقای رنانی تن دهیم باید حقیقتا از ایرانی بودن و دگم شدن در اسلام دست برداریم و یک تئوری حداقلی نسبت به اسلام را بپذیریم تا به راحتی لیبرالیسم را در ایران پیدا کنیم. زیرا که اساسا ریشه همه بدبختی های ایرانیان در نوع حکومت بسته و ایدئولوژی زده آنهاست. باید از این پیشفرض دست برداریم که حکومت هم میتواند دینی باشد. باید بپذیریم مسلمانی چیزی است و حکومت داری چیزی دیگر است. ما باید مسلمان باشیم و در عین حال بپذیریم که اداره کشور یک کار عقلایی است و باید چنان کنیم که همه کردند. در این مدل فرقی بین حکمرانی فاشیستی یا کمونیستی یا نظام سلطنتی با حکومت دینی نیست و همه آن ها منجر به بسته تر شدن نهادها و ایجاد رانت و فساد و روزبه روز عقب افتاده تر شدن میشود.
این ها معتقدند این نظام همیشه ناکارآمد است چون از اساس راه اشتباهی را بگزیده و خلاف جریان عقلای عالم رفتار کرده است. این ریشه ناکارامدی را درتنش هایی میدانند که جمهوری اسلامی خودش به راه انداخته و کوتاه نیامده و فکر میکرده با ایستادگی چیزی را عوض میکند. میگویند وقتی به جای گفتگو با عقلای عالم به دنبال ایجاد تنش و هیاهوی و هیجان هستید باید در داخل همه سلیقه ها را به نفع یک سلیقه و فکر عقیم کنید و دائما دست به توجیه بزنید. والیته با همین ترفند تا یک زمانی توانستید مردم را فریب بدهید و ذهن آن ها را قانع کنید ولی دیگر تشت رسوایی شما عیان شده است.
آیا میتوان پرسید این ناکارآمدی شاید وفقط در حد یک احتمال ممکن است از نسخه تمام لیبرال شما باشد؟ آیا اجازه پرسش داریم که همین ناکارآمدی ها در نظام های توسعه یافته هم مشاهده میشود پس چرا فقط دهان ما را بسته است؟ آیا میشود و اجازه داریم فکر کنیم که مگر در ایران نسخه ای غیر از نسخه اقتصاد لیبرالی اصلا روی میز بود و اچرا شد و مگر دوستان حلقه نیاوران زیر ساخت های اقتصادی را پی ریزی نکرده بودند؟ پس چرا شما همیشه مینالید و دست بالاتر را دارید؟ چرا شما به هیچ کس و در هیچ شرایطی پاسخگو نیستید؟