آزادی بیان راهبردی ترین روش برای گسترش ولایت و جامعه پذیری
مساله آزادی بیان در چه شرایطی مطرح شده است؟
مساله آزادی بیان زمانی شکل میگیرد که اجتماع و اندیشه اجتماعی مطرح است.
اجتماع براساس یک سری از مصالح ومفاسد عام شکل میگیرد. مثلا یک مصلحت عام تقسیم کاراست و براساس آن روابط بسیار پیچیده ای شکل میگیرد . نکته بسیار مهم در اینجا آن است که این اجتماع آزادی انسان را حد میزند. به این معنا که هرچند انسان بوجود آورنده جامعه است اما این پدیده به محض آنکه متولد شد از اختیار انسان می گریزد و او را تابع خود میکند.
از این جهت آزدی بیان در هراجتماعی مطرح است. از آن جهت که جامعه بالذات یک هژمونی تولید میکند و بشر بالذات دارای اختیار و به دنبال آزادی است اندیشمندان همیشه با این سوال روبرو بوده اند که چه تقریری باید از این تضاد داشته باشند؟ اگر جانب آزادی بیان صرف را بگیرند میدانند که این وضعیت میتواند و حتما منجر به شک گرایی دراصول یک نظام اجتماعی خواهد شد و اقتدار اجتماع آرام آرام ضعیف میشود وثبات از آن جامعه رخ برمیبندد. ازطرفی اگر جانب ثبات واقتدار جامعه صرفا گرفته شود وکم رنگ ترین طیف آزادی بیان را بپذیریم اولین اتفاقی که برای این جامعه میافتد این است که همیشه نگاهش به بالاست. این وضعیت باعث دستوری شدن همه چیزمیشود. دراین حالت جامعه بشری به یک ایستایی مذموم میرسد که پذیرفته تعدادی به جای آنها فکر میکند و تصمیم میگیرد. پیشرفت این جامعه پیشرفت همگانی نیست و اساسا اتفاقی که در این جامعه میافتد این است که فکر و اندیشه تحت اسارات درآمده و آژادی فکر از این جامعه رخ بربسته است.
پس دراینجا باید هم جنبه ثبات را در نظر گرفت وهم جنبه تغییر را. باید هم اقتدار و حفظ اجتماع را دید و هم جنبه پیشرفت و تکاپوی آن را.
نکته ای که دراینجا به ذهنم میرسد این است که اساسا مشکل جایی به وجود میاید که جامعه را درای یک هژمونی و اقدار از بالا به پایین ببینیم. به عبارت دیگر تصورشکل گرفته از اقتدار در این جامعه یک اقتدار مرکزی و از بالا به پایین است. اما اگر بتوان گونه ای دیگر از اقتدار را صورت بندی کرد مساله رنگ میبازد.
ما اگر بتوانیم جامعه ای را تصویر کنیم که مردم آن جامعه آن را از آن خود بپندارند و اقتدار و حفظ نظام آن جامعه در توده مردم باشد اساسا آزادی بیان هیچ گاه هیچ مانعی برای حفظ نظام نخواهد بود. این جامعه چون از درون میجوشد و تفکر میکند اتفاقا به آزادی بیان بی قید وشرط احتیاج دارد. زیرا توانایی این جامعه در آن است که غیر را به راحتی در خود حل وفصل میکند و به جای آنکه ترسو باشد بشدت مهاجم و ویران کننده رقیب خود است.
آنچیزی که در پارگراف بالا گفتم وضیت جامعه مطلوب است. در آن جامعه اساسا صورت مساله پاک و میشود. ولی در وضعیت تاسیس بنظر باید قضیه متفاوت باشد. هرجامعه ای در وضعیت اولیه خود باید بگونه ای از خود محافظت کند. البته این محافظت میتواند صورت های مختلفی بخود بگیرد ولی یکی از مترقی ترین گونه های آن صورت دهی جامعه تحت ولایت است. ولایت به معنای انسجام شدید در یک بستر حقیقی است که افراد خود را در برابر بیگانگان این اندیشه و ساحت تفکر حفظ میکنند. اقتدار این جامعه به انسجام هرچه بیشتر و وحدت حقیقی آن نزد توده مردمی است که ذیل ولایت میباشند. در اینجا آزادی بیان یک روش راهبردی برای گسترش ولایت است. اتفاقا چون همه آحاد تحت ولایت همه در کارهمند و برای حفظ همدیگر زمان دارند ترسو نیستند و بشدت مهاجمند.
آنچیزی که باقی میامند حل وفصل بحث ارتداد و تحلیل درست از بعضی از اتفاقات تاریخی مثل مسجد ضرار است که انشالله در سیاه قلم بعدی بدان خواهم پرداخت.