ملاک افراط و تفریط
بسم الله الرحمن الرحیم
ملاک افراط و تفریط
برای شناخت افراط و تفریط نسبت به هر مفهومی، یک ملاک نیاز داریم. اگر ملاک نداشته باشیم، هر کسی می تواند هر فعلی را متهم کند به افراط یا تفریط. کاملا نسبی خواهد شد.
همانطور که در مباحثه گذشت، اسلام افراط و تفریط دارد. اسلام متحجرانه، اسلام حداقلی (اباحی گری). جدای از آن، حتی مفاهیم کوچکتر و کم بارتر هم می تواند متصف به افراط و تفریط شود. افراط در خوش اخلاقی، تفریط در ورزش کردن، تعادل در کتاب خواندن، …
ما حتما نیازمند ملاک در شناخت افراط و تفریط در هر مفهومی هستیم.
(اگر بتوان این ملاک را به دست آورد، به راحتی می توان به این سؤال نیز پاسخ داد که آیا در هر چیزی، افراط وجود دارد، یا برخی امور هست که هر چقدر بیشتر باشد، بهتر است.)
یکی از ملاک های مهم در شناخت افراط و تفریط در هر چیز، آن است که توجه کنیم هدف از آن چیز، چه بوده. اگر رسیدگی و اشتغال به آن مفهوم، بیشتر از حد نیاز باشد، آن را افراط و اگر کمتر باشد، آن را تفریط می گوییم.
مثلا مفهوم کتاب خواندن. کتاب خواندن، به هدف باسواد شدن، اطلاعات پیدا کردن، افق فکری عمیق پیدا کردن است. اما باسواد شدن برای چه؟ برای اینکه زندگی بهتری شکل بگیرد، زندگی عاقلانه، متناسب و منسجم بشود، کیفیت زندگی از جهت مادی، روحی و روانی پسندیده تر بگردد. پس اگر از کتاب خواندن ما این امور حاصل نشود، ما به هدف نرسیده ایم و در انجام این کار، قطعا خللی به وجود آمده است.
مثلا اگر آنقدر زیاد کتاب بخوانیم که جای دیگر واجبات زندگی را بگیرد، و در زندگی اختلال ایجاد شود، قطعا افراط کرده ایم. یا مثلا برخی اوقات اگر در یک موضوع از مکاتب مختلف کتاب بخوانیم، به نحوی که برای تصمیم گیری در آن زمینه مبتلا به تشویش شویم و توان تصمیم گیری از ما سلب شود، و اختلال به وجود آید، باز می توان گفت که در این زمینه افراط کرده ایم. (برخلاف نظر نگارنده، شاید برخی معتقد باشند که مورد آخر را بتوان بر ضرورت رسیدگی به یک نیاز، به نام مهارت تصمیم گیری حمل کرد، و نه افراط در کتاب خواندن) یا همچنین اگر کتاب اصلا نخوانیم، یا به قدر صدق مطالعه کتاب بخوانیم، ولی باز موجب تغییری در زندگی نشود، می توان گفت که در این زمینه مبتلا به تفریط شده ایم.
در قرائت از اسلام نیز، همین حالات صدق می کند. برای روشن شدن افراط و تفریط در قرائت از اسلام، باید مشخص شود که هدف از انتخاب اسلام چیست؟ اگر طبق آموزه های امامین انقلاب و بزرگان اسلام، اسلام بخواهد تابعین خود را به سعادت در دنیا و آخرت، فردی و اجتماعی برساند، پس هم باید به دنیا رسیدگی شود، و هم به آخرت. و هیچ یک نباید به خاطر دیگر فدا شود. جایگاه هر یک باید شناخته شود، و در هر مورد باید با این خط کش، سنجیده شود که چه کنیم که در بهینه ترین حالت به هر دوی دنیا و آخرت برسیم.
افراط در این زمینه، معانی مختلف می تواند بگیرد. مثلا اگر در زمینه اعمال فردی زیاده روی کنیم، به حدی که ما را از اعمال اجتماعی فاصله دهد، قطعا افراط کرده ایم. و همینطور بالعکس افراط در زمینه اعمال اجتماعی معنا پیدا می کند. و همچنین اگر در مناسک زیاده روی کنیم و از عقاید و باورها بمانیم، افراط کرده ایم.
در مقابل، می توان تفریط را هم تصویر کرد. مثلا اگر به مقداری که باید به جنبه های فردی اسلام رسیدگی کنیم، کم بگذاریم، در این زمینه تفریط کرده ایم، خواه وقت آن را صرف در رسیدگی به جنبه های اجتماعی اسلام کنیم [که از طرف دیگر افراط محسوب شود]، و یا در زمینه های دیگر خرج کنیم.
پس بنابر این جریان های زنده اجتماعی که الان با آن مواجهیم را با این سنجه می توان تقسیم بندی کرد. جریان هایی که به فردگرایی می پردازند، به دلیل جاماندن از جنبه های اجتماعی، مبتلا به افراط در فردگرایی و البته تفریط در جنبه های اجتماعی هستند. و…