نکاتی در مورد لایه های گفتمان سازی
بسم الله الرحمن الرحیم
چند نکته پیرامون این دسته بندی، که من اسمش را «لایه های گفتمان» می گذارم:
- اولا در مباحثه، برخی دوستان اصرار داشتند که حتما این دسته بندی ناظر به محتوای مکتب امام باشد. یعنی لایه رهبر علمی، حتما محتوایی که از مکتب امام گرفته شده را می گیرد.
به نظر من، چنین قیدی اصلا نیاز نیست. بحث ما الان فقط ناظر به محتوایی خاص نیست، بلکه می خواهیم قاعده گفتمان سازی را استخراج کنیم. هر محتوایی باشد. کفر باشد یا اسلام. اسلام امریکایی باشد یا اسلام ناب. برای اینکه هر محتوایی را گفتمان کنیم، نیاز داریم لایه ها (این دسته بندی ها) را بشناسیم، تا متناسب با هر لایه، قواعد خاص آن را به دست آوریم.
مثلا لایه رهبر علمی، نقشش در گفتمان ساختن، لابد متفاوت است نسبت به رهبر فرهنگی.
- زمانی که هر یک از این لایه ها را از هم جدا کردیم، فقط به آن حیثیت از هر لایه کار داریم که در گفتمان سازی مؤثر است. مثلا رهبری علمی، اگر بدون در نظر گرفتن این لایه های گفتمان نگاه شود، شاید خیلی کارها بکند برای رهبری کردن علم. اما زمانی که داخل این پازل و این لایه ها بررسی می شود، صرفا آن حیثیت هایی از او را می خواهیم جلوی چشم آوریم که در گفتمان سازی ما مؤثر است. البته تأثیر رهبر علمی در گفتمان، در یک نقطه است، و تأثیر رهبر فکری در جای دیگر.
و حتی رهبر علمی، آن زمانی که می خواهد به عنوان یکی از اجزای گفتمان سازی فعالیت کند، نقش متفاوتی دارد، نسبت به زمانی که به تنهایی صرفا به دنبال گسترش حرف علمی خود در جامعه علمی است. این خیلی مهم است. او زمانی که بداند جزئی از یک پازل است، کنشهایش کاملا جهت می گیرد، و زمانی که این نقش را به عنوان جزئی از یک پازل گفتمان سازی نداند، خیلی متفاوت عمل خواهد کرد.
- این نگاه لایه بندی، به نوعی به صورت پنهان و مخفی، ارزش گذاری همراه خود دارد. مخصوصا الان چون ضعف در نقطه اتصال علم و تبلیغ داریم، خلأ رهبری فکری، که شأن امثال استاد فلاح است، به شدت احساس می شود، فلذا معمولا در ضمیر خود، برای این جایگاه ارزش خاصی، بالاتر از دیگر لایه ها قائل می شویم. اما به نظرم این ارزش گذاری صحیح نیست. ما باید اینها را در مجموع یک مجموعه از اجزاء که وابسته به هم هستند ببینیم، که کار هر یک اهمیت و موضوعیت دارد. هر کدام کاری انجام می دهد که دیگر اجزاء و لایه ها، از پس آن کار بر نمی آیند.
البته در زمان فعلی، برخی از لایه ها، خلأ بیشتری دارد و برعکس برخی نقاط، در سطح عمومی حوزه، رواج بیشتری یافته است، فلذا عطف توجه ما را می طلبد تا بیشتر به آن نقاط خلأ رسیدگی کنیم، تا این نظام و سیستم، کار خود را بهتر انجام دهد. و کل مجموعه به هدف خود (گفتمان سازی) برسد.
- من در این لایه بندی، بیشتر تأثیر لایه بر لایه می فهمم، تا تأثیر یک فرد از لایه رهبری علمی، بر یک فرد از لایه رهبری فکری.
این نکته زمانی روشن می شود که می خواهیم برنامه ریزی کنیم. میخواهیم نقشه ای بریزیم که گفتمان سازی آزاداندیشی را فعال کنیم. برای لایه رهبری فکری، مثلا فلان فرد را در نظر می گیریم. همین که او را در آن نقطه فعال کنیم، یک نگاه این است که برود و روی افرادی در لایه بعدی خود اثر بگذارد. اما به نظرم این نگاه صحیح نیست.
این فرد نیست که روی فرد دیگر اثر می گذارد. این لایه بالایی است که روی لایه پایینی اثر می گذارد. فلذا برای برنامه ریزی، و فعال کردن لایه رهبری فکری (مثلا)، باید چندین نفر را در این لایه فعال کرد، تا آنها روی افرادی در شبکه ارتباطی خود اثر بگذارند. افرادی که نسبتا تحت تأثیر این افراد فعال شده میباشند.
- به نظرم یکبار نیاز داریم که مفهوم ها را دقیق کنیم. یکبار در مورد هر نقش و توقع ما از هر لایه را بنشینیم و با بارش ذهنی، انواع و اقسام کارهایی که هر لایه می تواند انجام دهد را بنویسیم. آن وقت نسبت هر لایه به لایه دیگر مشخص تر و واضح تر خواهد شد.
- یکبار برای دقیق شدن این لایه های گفتمان، این چیزی بود که در ذهن و انتزاعیات خود چیدیم. از بیرون هم برویم چندتا را رصد کنیم. ببینیم این گفتمان هایی که تا اینجا آمده، در هر لایه چه افرادی پشت آن بوده اند. و چطور این گفتمان ایجاد شد.
لازم هم نیست سراغ موضوعات بسیار گسترده برویم که رصد کلیت شبکه آن سخت باشد. حتی حرف هایی که در فضای محدودی بالا آمده، می توان بررسی کرد که چه افرادی بر چه افرادی اثر گذاشته اند.
مثلا مهدی رسولی از چه افرادی جهت می گیرد. آن افراد از چه افرادی اثر می گیرد. آیا خود مهدی رسولی بر افرادی اثر گذار است؟ هر کدام در کدام لایه قرار می گیرند؟
پس از این بررسی های خارجی، بنشینیم و تحلیل کنیم که آیا هر بار، به تمام این لایه ها نیاز داریم؟ یا ممکن است که گاهی اوقات، بدون اینکه یک لایه وجود داشته باشد، از لایه 2 مستقیم به لایه 4 برسیم.
- به جای نگاه خطی، که هر مرحله فقط با مرحله قبل و بعد از خودش کار داشته باشد، می توان نگاه شبکه ای داشت. یعنی هر لایه می تواند با هر لایه دیگر ارتباط داشته باشد. لایه 1 گاهی با لایه 2 ارتباط دارد، گاهی با لایه 3 ارتباط دارد. گاهی با لایه 4 ارتباط دارد.
- این لایه بندی ها را نمی توان در اشخاص منحصر کرد. چرا که مثلا ا.پناهیان که به او شأن رهبری تبلیغی داده ایم، گاهی خود مبلغ می شود و واقعا در لایه بعدی (نخبه تبلیغی) می درخشد. یا حتی ا.یزدانپناه که ایشان را در لایه رهبری علمی قرار داده ایم، گاهی خود به تبلیغ می رود و در لایه نخبه تبلیغی فعال می شود.
پس این لایه بندی که به هم می ریزد؟ نه. این لایه بندی ناظر به نقشه گفتمان سازی است. برای گفتمان سازی، در لایه رهبری علمی، یکسری کارها باید انجام شود. این کارها اگر توسط ا.یزدانپناه انجام شود، منافات ندارد که ایشان برود و یکسری کارهای دیگر که باید در لایه نخبه تبلیغی تعریف شود. یک نفر می تواند در چند لایه فعال باشد. مهم این است که در هر لایه، آن نقش به خوبی برآورده شده، تا کل نقشه گفتمان سازی به خوبی جلو برود یا خیر.
نکته اینجا است که گاهی شخص، در لایه رهبری علمی، به خوبی عمل می کند، و کاملا به اقتضای گفتمان سازی توجه می کند، ولی وقتی تبلیغ می رود، مثلا راجع به موضوع دیگری صحبت می کند، و عملا در نقشه گفتمان سازی کار نمی کند. پس هیچ وقت این نقشه، منحصر در افراد نیست. نقش های تعریف شده در آن مهم است که منتظر است که چه کسی آنها را انجام می دهد.