شبیه سازی گفتمان سازی در مدرسه
بسم الله الرحمن الرحیم
برای فکر کردن، یکی از بهترین الگو ها استفاده از تمثیل است.
فرض کنیم می خواهیم گفتمان سازی کنیم، نه در کل جامعه، بلکه در یک مدرسه!
چه محتوایی؟
* یکبار می خواهیم این پیام را در ذهن همه جا بیاندازیم که «هفته بعد امتحان انشاء داریم.» یا بگوییم «فردا هر کس موهایش بلند باشد، حق حضور در مدرسه ندارد.»
برای این کار فقط کافی است که یکبار به گوش همه برسانیم، یا اینکه در یک محیط عمومی، مثلا صبحگاه، اعلام کنیم.
* اما یکبار، می خواهیم یک پیام که کمی عمیق تر است را به بچه ها برسانیم. مثلا می خواهیم بگوییم «هفته بعد جشن های دهه فجر در مدرسه برگزار می شود. همه آماده باشید، و هر کس یک کار از آن قبول کند.»
برای این، به نظرتان آیا کافی است که به گوش همه برسد؟ می خواهیم مخاطب تا چه حدی از فهم پیدا کند؟ فراتر از اطلاع صرف. می خواهیم تا حدی از جهت ارزشی با آن ارتباط بگیرد. آن مراسم را جزئی از وظایف خود بداند. و به حدی برایش ارزشمند باشد که اگر آن را انجام نداد، احساس کند که جا مانده است.
پس متناسب با آن، تکرار ها را زیاد می کنیم. به معلم ها می سپاریم در کلاس ها تکرار کنند. در فضای عمومی بهانه ها را برای آن کار زیاد می کنیم. چند روز جلوتر، پلاکارد می زنیم. بنر می زنیم. چند نفر که در این زمینه بااراده تر هستند، شاخص تر هستند، را انتخاب می کنیم. کار های بزرگتری به آنها می سپاریم. و می گوییم کارشان را زودتر شروع کنند. به بچه ها می گوییم که در فضاهای دوستانه خودشان، در این پدیده بدمند. به آن شور دهند. حتی بعضی از پدر و مادر ها را درگیر می کنیم.
غالب این کارها، در فضای اجرایی و تبلیغی پیشنهاد شد. بیشتر به خاطر اینکه آن هدف هم بیشتر در لایه اجرایی و تبلیغی بود. می توان مثال هایی برای لایه رهبری فکری، رهبری تبلیغی، و… هم در نظر گرفت، ولی هدف این گفتمان، اجرای یک کار بود.
در لایه رهبری تبلیغی، آن کسی که جارچی ها را هماهنگ می کند، مثال خوبی است. و همچنین با برخی از بچه ها صحبت می کند که در گعده های دوستانه، این بحث را مطرح کنند و شور بدهند. و با خدمتکار مدرسه صحبت می کند که بنر و پوستر بزنند. و هم با مدیر و مسئولین مدرسه صحبت می کند که در صبحگاه اعلام کنند. واقعا تبلیغ را مدیریت می کند. همه را هماهنگ می کند. از او بپرسی، نقشه دارد برای اینکه این حرف در بین بچه ها شور بگیرد. هر مرحله در ادامه مرحله بعدی می آید.
ممکن است حتی چند نفر در لایه مدیریت تبلیغ ایستاده باشند.
اما پشت اینها یک اندیشه و فکر لازم است. چرا؟ برای اینکه ارزش وقت گذاری برای دهه فجر را روشن کند. برای اینکه روشن کند که این مسئولیت ها و این مراسم، با چه هدفی صورت بگیرد. برای اینکه شاهراه های مسئولیت ها روشن باشد، که در نهایت بتوان ارزیابی داشت که به بهترین نحو این وقت گذاری ها صورت گرفته یا نه؟ نقش ها خوب تقسیم شده است؟