آیا «رهبر فکری» نباید ایده‌ی اصلاحی داشته باشد؟

در تقسیم و تنویع کنشگران عرصه‌ی گفتمان‌سازی، دومین کنش‌گر، «رهبر فکری» بود؛ در اینجا آنچه مطرح شده بود، ضرورت داشتن ایده اصلاحی توسط اندیشمند، برای کنش‌گری در این عرصه؛ به عبارت دیگر آن اندیشمندی، رهبری فکری خوانده شده بود که دارای ایده‌ی اصلاحی باشد؛

در این مقام شاید بتوان گفت این سخت‌گیری لازم نیست و داشتن ایده‌ی اصلاحی، سقف آن باشد؛

برای پاسخ و روشن شدن امر، شاید به توان این راه را پی‌گرفت که اگر این کنش‌گر، حذف شود چه مشکلی پیش می‌آید؛ به عبارت دیگر اگر در عرصه‌ی گفتمان‌سازی، اندیشمندی که ایده‌ی اصلاحی ندارد، بخواهد کنش کند، آیا چرخه‌ی گفتمان‌سازی معیوب یا ناکارآمد می‌شود؟ یا کارایی کم‌تری دارد؟

شاید این از جنبه‌ی کمال‌گرایی ما باشد که گمان می‌کنیم اندیشمند، حتما باید ایده‌ی اصلاحی داشته باشد، تا چرخه‌ی گفتمان‌سازی اجرا شود؛ ولی شاید بتوان گفت که می‌‌توان در اندیشه‌های یک اندیشمند بدون ایده اصلاحی را نیز در این چرخه جای داد و آسیب جدی به چرخه‌ی گفتمان‌سازی وارد نشود؛ اما اینجا دو مسئله دیگر هم، هست؛

اولا اینکه در صورت نداشتن ایده‌ی اصلاحی توسط اندیشمند، آیا رهبر فرهنگی با همگام می‌شود و یا اینکه رهبر فرهنگی از خود اید‌ه‌ی اصلاحی می‌آورد و یا اینکه باید بیاورد و آیا اساسا ممکن است بدون ایده‌ی اصلاحی رهبر فرهنگی کنشگری کند؟

دوما اینکه رهبر فکری، اگر ایده‌ی اصلاحی نداشته باشد، می‌تواند رهبران علمی را به عرصه گفتمان‌سازی خود و پشتیبانی از اندیشه خود بکشاند؟

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها