رابطه دوسویه میان دانش و گستره های اجتماعی و زیست بوم های اجتماعی و فرهنگی
-
- اساسا میان دانش و گستره های اجتماعی و زیست بوم های اجتماعی و فرهنگی یک رابطه دوسویه وجود دارد.
- اندیشه ها و ایده های ابتدایی بشر در هر حوزه معرفتی وقتی به یک قوام و ثبات نسبی می رسد و میان آن ها یک رابطه ای شکل می گیرد به نحوی که میتوان به مجموع آن گزاره های قوام یافته یک هدف واحدی را نسبت داد، می توان ادعا کرد که دانشی در آن حوزه معرفتی شکل گرفته است.
- اما مسئله این است که آن گزاره های ابتدایی، چگونه تبدیل به دانش می شوند؟ یعنی چه فرآیندی سبب قوام آن گزاره ها شده و در نهایت حال دانش را برای آن ها ایجاد می کند؟
- در این جا میان دانش و زیست بوم های فرهنگی یک رابطه دوسویه قرار دارد، اساسا هر اجتماعی برای این که بتواند خود را گسترش دهد، نیازمند منبعی است که بتواند مسائل آن را پاسخ دهد. از این جاست که نیاز بشر و گستره های اجتماعی به امر دانش ایجاد می شود. و بنابراین به میزان مسئله های یک گستره اجتماعی، و تنوع مسائل آن زیست بوم فرهنگی و اجتماعی، دانش ها تشکیل شده و بسط و گسترش می یابند.
- پس همان طور که در ابتدا بیان شد، به همان میزان گستره های اجتماعی، برای بسط خود، نیازمند دانش ها هستند، دانش ها نیز، برای ایجاد و بسط و امتداد خود، وابسته به زیست بوم های فرهنگی و اجتماعی گستره های اجتماعی هستند.
- فلذا فرایند تولید دانش از صدر تا ذیل، وابسته به زیست بوم های فرهنگی و اجتماعی است، چه در ایجاد مسئله و چه در بسط و امتداد آن و چه حتی در قوام و ثبات پاسخ های مسائل و ایجاد یک رابطه میان آن ها، همه و همه این ها در گرو رابطه میان دانش ها و زیست بوم های فرهنگی و اجتماعی می باشد.