جدل و دلالت های یقینی
بسم الله الرحمن الرحیم
پیش از این در کلاس صحبت از تعارض میان جدلی دانستن روش کلام و یقینی دانستن دلالت های آن سخن شد. به نظر میرسد آنچه مبنی بر این تعارض بیان میشد چندان مطابق با تعاریفی که از صناعت جدل میشود نیست.
اولا باید دانست وضع لفظ جدل به عنوان حاکی از این صناعت در دوران ترجمه صورت گرفته است و لفظ یونانی آن طوبیقا میباشد، دلیل آنکه لفظ جدل را برای این صناعت برگزیده اند ظاهرا اقتباس از آیه ی شریفه ای بوده است که میفرماید « و جادلهم بالتی هی احسن »
در مورد مواد مورد استفاده در صناعت جدل، نکاتی گفته میشود که بر اساس آن موارد بسیاری از کاربردهای صناعت جدل میتواند یقینی باشد.
مواد جدل مشهورات هستند و مسلمات. مسلمات نیز مواردی دارند که از آن جمله میتوان آیات قرآن و روایات را بر شمرد.
اما برهان موادش یقینیات هستند که آیات و روایات را در برنمیگیرند، اینکه تصور شود دلالت یقینی فقط مختص برهان است تلقی درستی نیست. دلالت برهان یقین بالمعنی الاخص عقلی است اما نه یقین محدود به این نوع از یقین است و نه رسیدن به آن ها محدود به برهان.
در استدلال آنگاه که ادله ی ما مبتنی بر آیات و روایات باشند از نظر علم منطق استدلال طوبیقایی است، یا مبتنی بر ترجمه ی صورت گرفته جدلی است. اما در عین حال آورده ی آن میتواند برای ما یقین باشد.
سابقا در مطالعات خود دیده بودم که علامه ی طباطبایی روش استدلال در علم فقه را نیز روش جدلی میدانند.