کلام انقلابی و مبارزه حاد سیاسی

عبدالملک مروان به روی منبر رفت و گفت : لا یامرنی احد بتقوی الله الا ضربت عنقه. این فریاد، ثمره سال های حکومت بنی امیه و پدران فکری پیش از خودشان بود که از حنجره حاکم اسلامی بلند می شد. جامعه اسلامی که باید جامعه فضول ها باشد، با این حکم، چون مرده ای است درحال احضار. برای اولین بار خفقان در جامعه دینی قانونی شد. با این حکم نه تنها قیام حسین بلکه هر اقدام اصلاحی و هر قیامی بر علیه ظلم حاکمان همان حکم حسین بر او جاری میشود. عبد الملک مروان متکلم جامعه نیست، اما به رسم پدرانش برای پیش برد اهدافش و برای آن که کسی به آخورش کاری نداشته باشد، به مسلک گذشتگان رفتار کرد. گذشتگان او عقیده جبر را به جای اراده و اختیار قرار دادند تا قاتل حسین را خدا و قاتل عمار را علی را بخوانند و این بار با این حکم برای حاکمیت عصمت سازی می کنند.

 

درباب کلام و تفاوت آن با دانش واندیشه صحبت کرده ایم، اما کم تر از صفت انقلابی بودن آن در کلاس بحث شده است، کلام انقلابی به همان اندازه که ذهن ساز و ذهن پرور است به همان اندازه نیز دشمن ساز است. به همان اندازه که ذهن جامعه را مخاطب قرار داده به همان اندازه علیه مهم ترین ذهن پروران یعنی حاکمان قیام میکند. دشمن کلام انقلاب جهل مردم نیست بلکه دستگاهی است که جهل پراکنی می کند. کلام انقلابی ذهن های مرده را بیدار می کند اما به همان اندازه با قاتل اذهان مبارزه می کند. کلام انقلابی این گونه زمین و زمانه را می سازد اما زمین و زمانه حاکمان را خراب می کند تا در پشت جهل ها، مکارانی از کانون های قدرت وثروت بهره نبرند.به همین خاطره کلام انقلابی باید کاملا در خدمت مبارزه حاد سیاسی باشد تا کارکرد های خود را داشته باشد

 

3 1 رای
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها