تلنگر
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسانشناختی
#امید_فشندی
#یادداشت_6
#جلسه_106
تلنگری چند:
#یک » مواظب باشیم که از غرض نویسندهی مقاله دور نشویم! تکگزارهها را از متن نکَنیم و نبریم دوباره در لایهی مبانی و مفاهیم انتزاعی پردازش کنیم، بهدور از امتداد راهبردی آن در حرکت اجتماعی که غرض نویسنده است.
#دو » بنده نمیتوانم با این تقریرها از فطرت نسبتی بگیرم! یک رشته توصیفات پیشینی … مبتنی بر پیشفرضهای ابطالناپذیر … بیآنکه امتداد عملی آن در بستر تاریخ انسان بررسی شود … گویی یک نگرانی دائمی از سقوط در وجود ما موج میزند و همواره ما را به دستیازی به نقطهی ثابتی میکشاند.
#سه » مخاطب آیهی فطرت، ظاهرا خود پیامبر است! گویی پیامبر هم مانند ما متنبسندهها که شریعت را همه در متن منحصر میدیده، رو به آسمان و منتظر نزول آیه بوده، اما خداوند میفرماید که رو به دین حنیف کن! همان فطرتی که مردم بر آن سرشته شدهاند!
#چهار » در صحنهی عینیت، بهنظرمیرسد که جریان پلورالیسم بستر مناسبتری برای همسوگری و همسانسازی فرهنگی است فراهم کرده است، در بستر پلورالیسم بیشتر در مسیر وحدت و همبستگی نوع انسان قدم برداشته شده تا در بستر فرضیهی فطرت.
#پنج » تاریخ بشر بر طیفی از عطشهای مشترک در نوع انسان گواهی میدهد، اما برای توجیه آن همان نظریهی تکامل داروین که مبتنی بر نیازها و اقتضائات تجربههای زیستهی بشر در روند تکامل است، کفایت میکند، ضرورتی به طرح نظریهی فطرت نیست.
#شش » حسّ میکنم که خوانش ما از توحید و فطرت، خوانشی کاملا کلامی و حداکثر مشایی است که بیشتر به ثبات گرایش دارد، اما اگر به سوی خوانش وجودی و صدرایی و خصوصا حرکت جوهری از کاروان وجود و خصوصا فطرت بگراییم، کمی به تقریرهای صیرورتوار و رونده (سیّال) از فطرت و هستی انسان، نزدیک میشویم.