حل مسئله و نسبت آن با دانش و اندیشه

بسم الله الرحمن الرحیم

  • دانش ها اساسا برای حل مسئله های اجتماعی در یک گستره اجتماعی شکل گرفته اند فلذا همیشه، دغدغه حل مسئله ها جامعه را داشته اند اما سوالی که باید بدان پاسخ داد این است که آیا خود دانش مباشرتا به حل مسئله اجتماعی می پردازد و یا این که با پردازش دانش و تبدیل آن به اندیشه، مسائل اجتماعی حل می شود؟
  • به تعبیر دیگر، دانش ها به سبب طبع خاص خویش، تا چه میزان توانایی حل مسائل اجتماعی را به صورت مباشرتا دارند؟
  • آیا استفاده از اندیشه ها برای حل مسئله های اجتماعی، برای حالت گذار می باشد که فاصله میان دانش و مسائل اجتماعی زیاد است؟ و یا در حالتی که دانش ها بسط و امتداد پیدا کرده اند نیز، هنوز برای حل مسائل اجتماعی، باید دانش ها مورد پردازش قرار گیرند تا تبدیل به اندیشه شده و سپس مسائل اجتماعی حل شود؟
  • شاید بتوان این گونه ادعا کرد که برای حل مسئله های اجتماعی این اندیشه ها هستند که مباشرتا مسائل را حل می کنند و دانش ها توانایی حل مسئله به صورت مستقیم را ندارند. و این امر به سبب آن است که مسائل اجتماعی برای پاسخ، نیازمند دانش های مختلفی هستند و از طرف دیگر به دلیل نو بودن و جلو بودن همیشگی شان نسبت به دانش ها، امکان پاسخ ها توسط دانش ها به صورت مستقیم میسر نیست.
  • فلذا برای حل مسائل اجتماعی لاجرم به اندیشه نیازمند هستیم. این اندیشه ها حاصل مصدر ضرب دانش های مختلف در هم می باشد که یک پارادایم علمی را شکل داده و مسائل علمی و اجتماعی در آن پارادیم به پاسخ های خویش نزدیک می شوند.
3 1 رای
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها