دانش و اندیشه؛ چه تقریری؟!

🔶دو تقریر از دانش و اندیشه وجود دارد:

۱. در طول تاریخ در زمینه هاي مختلف اندیشه وجود دارد. سپس در گذر زمان، آن اندیشه منضبط می شود و دانش تولید می‌شود. در این نگاه دانش پسینی است.

۲‌. دانش چون سخت و منضبط و… است، مستقیما نمی‌تواند مساله عینی را حل کند و یا اگر بتواند، بطور حداقلی می تواند. اما اندیشه بخاطر جامع بودن و پویا بودنش و با تغذیه از دانش، مساله های عینی را به صورت کامل تر حل می کند. در این صورت اندیشه پسینی است.

 

🔶این دو تقریر باهم قابل جمع نیستند.

بالاخره دانش قدرت بیشتری در حل مساله دارد و نیاز به اندیشه زمانی است که در آن زمینه دانش شکل نگرفته باشد یا دانش عقب تر از صحنه جامعه باشد و الا اگر دانش شکل بگیرد، دیگر نیازی به آن اندیشه نیست؟ و یا حتی اگر هم دانش هم باشد، بازهم به اندیشه نیاز داریم زیرا دانش توانایی حل مستقیم مساله ها را ندارد و اندیشه باید با کمک دانش ها به حل مساله بپردازد؟

به بیانی دیگر، دانش نسخه ارتقا یافته اندیشه است یا اساسا دانش و اندیشه هر کدام در یک ساحتی هستند و هردو همزمان مورد نیاز است؟

 

🔶آیا می توان تقریر دیگری ارائه داد تا این چالش را حل کند؟

در ادامه تقریر دیگری بیان می شود که به نظر می رسد با این تقریر، اندیشه هم پیشینی است و هم پسینی.

دانش اساسا چیزی نیست جز سواد و سیاهی و دارا بودن آن موجب قدرت فکر و اندیشه انسان می شود و انسان با کمک آن و تغذیه از آن می تواند بهتر فکر کند و مسائل را حل کند.

 

🔹دانش به مثابه یک ابزار و تکنیک است. انسان با نگاه به اهداف و نیازهایش ابزاری را اختراع می کند. سپس انسان آن ابزار را به کار می بندد و به صورت بهتری نیازهایش را تامین میکند. در این پدیده انسان هم قبل از اختراع نقش آفرینی میکند و هم بعد از اختراع.

دانش و اندیشه هم اینگونه هستند. دانش همان تکنیک است و فکر و اندیشه همان انسان. اندیشه هم قبل از دانش هست و اساسا او بوده که دانش را تولید کرده و هم بعد از دانش هست و دانش را به خدمت می‌گیرد.

🔹اینگونه نیست که بعد از اختراع ابزار، انسان بطور کلی کنار رود و دیگر به ابزار تکیه کند. لحظه به لحظه نگهداری و رشد ابزار به همان انسان وابسته است.

دانش هم همینگونه است. اندیشه هم پیشران و مولد دانش است. چراکه این دانشی که منضبط و سخت است، به او قدرت خاصی می‌دهد. و سپس فکر با کمک از همین دانشهایی که خودش آن ها را با روش هایی خاص و سخت تولید کرده، مساله های عینی خودش را حل میکند.

 

🔶چالشی که این تقریر با آن مواجه است، این است که شاید دانش های غربی با رویکرد تخصصی اش، اینگونه باشد؛ اما آیا دانش های حوزوی اینگونه است؟ آیا معارف و فقه و اخلاق، صرفا ابزار هستند؟ یا این دانش ها ترکیبی از دانش و اندیشه هستند؟ فتأمل.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها