رشد جامع و مساله ی الگو
بسم الله الرحمن الرحیم
چند نیاز هستند که ممکن است از قلم بیفتند.
و آن قدر از قلم بیفتند تا مثل دستی که تو بیدار شده ای ولی او خواب مانده، عملا از پردازشگر برنامه ریزت حذف شوند.
۱. معنویت، البته معنویت سهل گیرانه است، درست ترش سلوک است.
۲. درس
۳. رسیدگی واقعی به خانواده.
باز هم میشود به اینفهرست افزود ولی همین ها هم کاملا در دسترس نیستند و از آب در آوردن توامان شان راحت نیست. و توجه نکردن به آنها نیز آسیب زاست.
به نظر میرسد ما باید در جمع هایمان اینها را فعلا حداقل گفتمان کنیم.
البته تجربه نشان داده است که در از آب در آوردن اینها در کنار کار و در کنار مطلوبیت های دیگر یک نوع انسداد وجود دارد.
این انسداد بخاطر اختلال #الگو ست، الگوی رشد جامع گمشده ی این میدان است.
یعنی حل مساله ی الگوست که این معضل را نهایتا حل میکند.
هرچند در صورت فقدان الگو، معطل الگو ماندن کار صوابی به نظر نمیرسد.
به قول استاد سخن سعدی:
به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل
اگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم…
البته در اینمورد ابداعاتی وجود دارد، و ایده هایی هست که باید به آنها توجه ویژه داشت.
مثلا یکی از ایده های فاخر در این میان ایده ی الگوی کار جمعی برای رشد جامع است.
…..
ملاحظات:
یکی دو نکته وجود دارد که در کنار آنچه که گفته شد باید مورد تامل قرار گیرند. باید رویشان فکرکنیم ببینیم حل و جمع شان به چیست.
جناب استاد فلاح علیرغم اینکه خودشان پدر جد تاکید بر رشد جامع، و حرکت جامع و نهایتا زندگی گرایی هستند، در جلسه ی اخیر عنوان #ذلت_کار را مطرح کردند و مثالهایی را مورد نقد و هجو قرار دادند.
دو مثال را اکنون بخاطر دارم که اتفاقا تاب تعارض با تصورات پیش گفته را دارند.
یکی مثال کسی را زدند که بدون این که کار را به انتها برساند جلسه را رها میکند و میگوید باید برومخانه و میرود.
و یکی کسی که خوابش می اید و حاضر نمیشود شب تا صبح را وقت بگذارد و کاررا به اتمام برساند.
به نظر میرسد یک هوشمندی و ظرافت خاصی در جمع این مطالب هست که ما باید رفته رفته به آنها دست یابیم و حتی المقدور دامنمان را از جمیع آسیب ها بکشیم.