فصل عمل 2
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه ی یادداشت قبل:
( علت دو یادداشت کردنشان میزان وقتی است که صرفشان شده است)
۳. حاجت حلقه به “به معرض نمایش درآوردن کمالات“ اش
اتفاقا حلقه یاندیشه کلامی هم دچار یک منگی در عمل شده است ( البته نسبت دادن این مساله شاید کمی گزافه باشد)، اگر چه حالش از بررسی هم عبور کرده است ولی گویی یک حالتی حاکم است که علیرغم اینکه همه چیز بررسی شده طور هستند، اما انگار بررسی نشده اند، یعنی در مقام عمل که قرار میگیریم انگار حس میکنیم نه هنوز معلوم نیست این کر اصل است یا دیگری؟ این یکی مفید تر است یا آن یکی؟ فلسفه ی این کار این دو چیز است یا آن سه چیز؟ در حالیکه فهرست 4 5 عنصری ای بیشتر جلوی رویمان نیست و بالاخره بالا برویم و پایین بیاییم همین عناصر هستند، و همه شان هم فایده شان تجربه شده است. پس فقط کافی است که همه ش ان را به کمال رساند و با جدیت انجامشان داد.
پس در حلقه هم فصل، فصل عمل است…
باز هم البته بیش از این قابل توضیح است.
به نظر میرسد هر سه ی اینها شایسته ی توجه و فهمیده شدن اند، البته امعان نظر به این مساله نباید امتداد مورد ۲ باشد.
البته مرز میان #کار_بی_فکر و #فکر_بی_کار مرزی خطی نیست، یا بعبارتی تمایز این دو حالت از یکدیگر تمایزی صفر و یکی نیست، تا تصور شود بخاطر #فصل_عمل بودن باید فکر و برنامه ریزی نداشت. در واقع کارها قطعا احتیاج به توجه و تفکر دارند.
اما به هر ترتیب دیگر ابن عقیل یا سیوطی هر کدام که باشد، باید دیگر کتاب را باز کرد و خواند.
تطبیقش در ما نحن فیه فعلا با خودمان.
مورد ۱ مساله ای در اندیشه ی اجتماعی ماست، اما مورد ۲ و ۳ تحلیل های میدانی اند.
دیدن ۲ و دیدن ۳ خیلی اهمیت دارند و ما را کمک میکنند تا با وقوف بر مساله کار را به درستی هر چه تمام تر انجام دهیم.
دیدن ۲ و ۳ یعنی خود را به موقفی که دیده بان از آنجا ما را دیده است نزدیککنیم.