#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حق_برابر_انسانها_در_رابطه_با_نعیم_جهان
#علی_اکبرنژاد
#یادداشت_13 152
#جلسه_158
✅عدالتخواهی انسانگرا‼️ 1⃣
?قرآن تکلیف اقامه #عدالت_اجتماعی را بر گردن #جامعه مینهد. اما چه جامعهای؟ آیا هر جامعهای توانایی پذیرش چنین بار سنگینی را دارد؟
میفرماید خیر. جامعهای اقامه قسط میکند که عاقله، اراده و بلکه زمامداری خود را در دست ولی الله قرار داده باشد.
جامعه وحدتگرا و مستجمع تحت لوای انسان مصطفی دین است که اساسا قابلیت پیدا میکند تا متصف به #قوامین_بالقسط شود. یعنی آن چنان رشد و تربیتی باید در این جامعه رقم خورده باشد که مجاری بسط عدالت را تحت طراحی عقل فعال خود، یعنی ولی حاکم در آورد.
?در #فرد نیز آن هنگام عدالت در حوزه شخصیت انسان بسط مییابد که قوای معنوی ارادهساز وی، تحت فرماندهی عقل قرار گیرد، تا عدالت در ساحت بروزات شخصیتی وی نمودار شود.
?و این را خوب میدانیم که ظاهرِ امروزِ جامعه، روگرفتی است از مجموع شخصیت عمومی افراد ذیل آن جامعه؛ که در این بین نخبگان و خواص جریان ساز که عزم و عمل آنها منجر به خلق اراده عمومی میشود، نقش بسزایی دارند.
?حرف آن است که میتوانیم بر سر ساختارهای حاکمیتی سالها دعوا کرده و به دنبال مطلوبترین شکل توسعهی پایدار عدالت، وقت صرف کرده و با مشی آزمون و خطا در برگزیدن سختترین و سلبترین چارچوبهای نظارتی، یا برنامههای مطلوب توزیع عادلانه امکانات و ظرفیتها بکوشیم؛ اما آخر سر به نظر میرسد اموری باقی خواهد ماند که صرفا با سنجههای حاکمیتی قابل شناسایی و جلوگیری نیست.
?مثلا فقدان روحیه جهادی در برنامه ریزی اقتصادی و اصلاح معیشت قشر مستضعف، آن هم در گیرودار جنگ ظالمانه اقتصادی و پنجه در پنجه شدن با غولهای نظام سرمایهداری، که هر لحظه در جهت راهبرد تنگی معیشت عمومی برای تغییر رفتار مردم میکوشند، با کدام سنجه محکمه پسند قابل تعقیب و پیگیری است؟
یا برخورداری از بعضی امتیازات و اعتبارات که منتج به پیمانکاری یک مجموعه خاص گردد و یا انتصاب در موقعیت و مقامی خاص را در پی داشته باشد و… در بسیاری از موارد قابل سنجش به شکلی آسان و قابل تشخیص نخواهد بود.
یا اینکه اصلا یک نهاد مدیریتی، در مجموع با توجه به امکانات و ظرفیتها (مثل بودجه، امکانات، اعتبار، ظرفیت تشکیلاتی و…) و همچنین آسیبها و چالشها (مثل کمبودها، دشمنیها و…) آیا سرجمع توانسته همهی توان خود را برای خدمت به کار گیرد، یا بخش عمدهای از امکانات را هدر داده و خود و اطرافیان را منتفع ساخته است؟! قطعا اذعان خواهیم کرد که بخش قابل توجهی قابل شناسایی و بازخواست نیست.
حتی پدیده اشرافیگری نیز پدیدهای نیست که صرفا با زور حاکمیت بتوان از آن بلیهی اسفبار گریخت.
وقس علی هذا، که هر یک به تنهایی مجرایی برای بیعدالتی و منکوب شدن حق مستضعفین قرار میگیرد.
?نگارنده، هرچند شدیدا به وجود رویکرد سیستمی در دین معتقد است و #نظام_اسلامی را طرح راهبردی دین برای تعالی #عبودیت در سطح کلان اجتماعی میپندارد؛ و همچنین شاهد زیر نظامات ظلم پروری هم هستیم که ذیل کلیت نظام اسلامی شکل گرفتهاند و گویی وظیفهای جز برهم زدن تعادل جامعه و بازتولید فقر و طمع و تنفر ندارند؛
از نظام بانکداری و بورس اوراق بهادار گرفته تا مدیریت فشل بهداشتی، مدارس غیرانتفاعی، بوروکراسی اداری و…
?اما نکته اینجاست که راه حل مشکل را کجا میجوییم؟
در نظامسازی صرف؟ یا انسانسازی در سطح خرد و کلان (بدون رویکرد سیتمی)؟ و یا چیزی میان این دو قابل توصیف است؟