تصويري كه قرآن از بعثت انبيا ارائه ميدهد،
#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#توحيد_از_ديدگاه_خطمشي_اجتماعي
#اميد_فشندي
#يادداشت_42
#جلسه_157
تصويري كه قرآن از بعثت انبيا ارائه ميدهد، نه به خيز يك عالم و عارف و استاد اخلاق براي تعليم و تهذيب و تزكيه نزديك است و نه به خروش جرياني برخاسته، براي مبارزه با ظلم و استكبار و امپرياليسم، هرچند كه هر دو را در دل خود دارد.
چه اينكه اگر صرفا براي تعليم و تزكيه بود، ديگر درگيري با طاغوت و مترفينش چه بود؟!
و اگر صرفا براي خلق مستضعف و اصلاح نظام توزيع منابع و امكانات بود، ديگر جهاد اكبر و توصيه به تقوا و تهذيب اخلاق و توجه به معاد و آخرتش چرا؟!
نه قدرتش برآمده از سلطه و سيطره و نگهباني (حفيظ) و حتي وكالت بود، نه علم و اخلاقش بريده از جمع و ویرایش اجتماعي.
تلاوت آيات و بيّنات، تزكيه، تعليم كتاب و حكمت و تعيين ميزان و شريعت، و انذار و تبشير؛ اينهمه را پيامبر براي چه آورد و با اينها چه ميخواست بكند؟
تا مردم برخيزند؟ بله، ليقوم الناس (بالقسط)
يا تا دين برپا شود؟ بله، أن أقيموا الدين.
عدالت را بايد در نسبت ميان ساخت وجودي و پايهي انسان (فطرت) و ساخت مطلوب روابط و تعاملات اجتماعي، و قوانين و ساختارها با يكديگر لحاظ كرد.
عدالت را اگر به توصيههاي اخلاقي (حتي اگر جمعي و ناظر به حل آسيبهاي اجتماعي) مانند انفاق و صدقه و وقف و مواسات و… تقليل دهيم، خطاست، و اگر مردمپايگي را هم در آن نبينيم، خطاست.
#خلاصه، اصلاح جامعه هرچند كه بر قيام دروني مردم تكيه دارد، ولي غايت اين قيام اگر ناظر به ويرايش نظام تعاملات و تقسيم منابع و امكانات (كه مبارزه با زرسالاران و زورمداران را ملازم دارد) نباشد، خوشبينانه اين است كه بهينه و كارآمد نيست (چون معماري و مديريت حيات اجتماعي دست فرعون و هامان و قارون است) و بدبينانه اين است كه افيون تودههاست!
واقعبینانه و منصفانه نیست که از انسان انتظار خیز (قیام) و سرعت و سبقت در خیرات را داشت، اما بندهایی را که بر اندیشه و عزم و انگیزهی ایشان تنیده شده، ندید.