#هنجارهای_اجتماعی_و_توحید
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_61
#جلسه_207
#الهیات_اصلاح_جامعه
#الهیات_اخلاق_جامعه
#هنجارهای_اجتماعی_و_توحید
⁉️فإِنْ قَالَ فَلِمَ وَجَبَ عَلَيْهِمُ الْإِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَةُ بِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَاحِدٌ أَحَدٌ؟ قِيلَ لِعِلَلٍ:
▪️منْهَا أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِمُ الْإِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَةُ لَجَازَ أَنْ يَتَوَهَّمُوا مُدَبِّرَيْنِ أَوْ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ وَ إِذَا جَازَ ذَلِكَ لَمْ يَهْتَدُوا إِلَى الصَّانِعِ لَهُمْ مِنْ غَيْرِهِ لِأَنَّ كُلَّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ كَانَ لَا يَدْرِي لَعَلَّهُ إِنَّمَا يَعْبُدُ غَيْرَ الَّذِي خَلَقَهُ وَ يُطِيعُ غَيْرَ الَّذِي أَمَرَهُ فَلَا يَكُونُونَ عَلَى حَقِيقَةٍ مِنْ صَانِعِهِمْ وَ خَالِقِهِمْ وَ لَا يَثْبُتُ عِنْدَهُمْ أَمْرُ آمِرٍ وَ لَا نَهْيُ نَاهٍ إِذْ لَا يَعْرِفُ الْآمِرَ بِعَيْنِهِ وَ لَا النَّاهِيَ مِنْ غَيْرِهِ
▪️ و مِنْهَا أَنْ لَوْ جَازَ أَنْ يَكُونَ اثْنَيْنِ لَمْ يَكُنْ أَحَدُ الشَّرِيكَيْنِ أَوْلَى بِأَنْ يُعْبَدَ وَ يُطَاعَ مِنَ الْآخَرِ وَ فِي إِجَازَةِ أَنْ يُطَاعَ ذَلِكَ الشَّرِيكُ إِجَازَةُ أَنْ لَا يُطَاعَ اللَّهُ وَ فِي أَنْ لَا يُطَاعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْكُفْرُ بِاللَّهِ وَ بِجَمِيعِ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِثْبَاتُ كُلِّ بَاطِلٍ وَ تَرْكُ كُلِّ حَقٍّ وَ تَحْلِيلُ كُلِّ حَرَامٍ وَ تَحْرِيمُ كُلِّ حَلَالٍ وَ الدُّخُولُ فِي كُلِّ مَعْصِيَةٍ وَ الْخُرُوجُ مِنْ كُلِّ طَاعَةٍ وَ إِبَاحَةُ كُلِّ فَسَادٍ وَ إِبْطَالُ كُلِّ حَقٍّ
▪️ و مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ جَازَ أَنْ يَكُونَ أَكْثَرَ مِنْ وَاحِدٍ لَجَازَ لِإِبْلِيسَ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّهُ ذَلِكَ الْآخَرُ حَتَّى يُضَادَّ اللَّهَ تَعَالَى فِي جَمِيعِ حُكْمِهِ وَ يَصْرِفَ الْعِبَادَ إِلَى نَفْسِهِ فَيَكُونُ فِي ذَلِكَ أَعْظَمُ الْكُفْرِ وَ أَشَدُّ النِّفَاقِ
🖌ترجمه:
⁉️ پس اگر شخصی سوال کند که چرا خدای متعال اقرار و معرفت به اینکه او واحدِ أحد ست را بر انسان ها واجب فرمود؟ در پاسخ گفته می شود به خاطر علل بسیاری که برخی از آن عبارتند از:
🔷 نخست: اگر این اقرار و معرفت بر ایشان واجب نبود جایز بود بر ایشان که گمان و توهم کنند که مدبّر و یا بیشتر از مدبر هستند، و هنگامی که این امر بر ایشان جایز باشد، به صانعی که غیر ایشان باشد هدایت نمی شوند، چون هیچ انسانی نمی داند که غیر آنکه او را خلق کرده عبادت کند و غیر آنکه به او امر کرده است را اطاعت کند، پس در این صورت بر حقیقت امر صانع و خالقشان نخواهند بود و در این صورت امر آمری و نهی ناهی ای نزد ایشان قرار پیدا نمی کند، چرا که آمر را بعینه و ناهی غیر را نمی شناسند.
🔷 دوم: اگر جائز باشد که خالق و صانع دو تا باشند، یکی از دو شریک اولی به پرستش و اطاعت از دیگری نخواهد بود، و چون اطاعت شریک دیگر جائز باشد در این امر جواز عدم اطاعت خدا و کفر به خدا و جمیع کتب و رسل و اثبات هر باطل و ترک هر حق و حلال کردن هر حرام و داخل شدن در هر معصیت و خروج از هر طاعت و مباح دانستن هر فساد و ابطال هر حقی نهفته است.
🔷 سوم: اگر جائز باشد که خالق و صانع بیش از یکی باشد برای ابلیس جائز خواهد بود که او آن خالق و صانع دیگر است تا با خدای متعال در تمامی احکامش مخالفت کند و بندنگان را به سوی خود جلب کند و در این امر بزرگترین کفر و شدید ترین نفاق نهفته است.
📚 بحار الأنوار، ج3، ص10
چقدر این روایت جذاب است و چقدر تمدن امروزین غرب تفسیر عینی این روایت است.
تمدنی که انسان خود را مدبر اصلی و بلکه رب العالمین پنداشته و فلذا هر حقی را با باطلی آمیخته و نظامات خرد و کلان برآمده از وهم ابلیس وَش را آمر و ناهی حیات خود قرار داده اند.
یک تمدن بدون توحید هیچ تکیه گاهی ندارد و مثل بنای یک تمدن بدون توحید همانطور که قرآن فرموده است مثل أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ می باشد.