چقدر از ادبیات دانش مدیریت و برنامه ریزی اطلاع داریم
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استکبار
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_3ُ6
#جلسه_214
#امتداد_گفتمان_توحید
#برنامهریزی_راهبردی
#راهبرد
❓چقدر از ادبیات دانش مدیریت و برنامه ریزی اطلاع داریم؟ اصلا آیا مباحثی که در دانش امروز و به اسم مدیریت تولید شده است، برای ما قابل استفاده است؟ شناخت ادبیات و اصطلاحات چقدر ما را در برنامه ریزی کمک می کند؟ آیا شناخت آنها ما را از فضای اسلامی خودمان دور نمی کند؟
🔸در تمام سطوح برنامه ریزی جمهوری اسلامی و حتی در جلسه خودمان از اصطلاحات این دانش استفاده می کنم. مثلا اهداف بلندمدت، اهداف میانی، راهبرد، چشم انداز، سرمایه انسانی، آرمان و… . پس بهتر است یک نگاه اولیه ای به این اصطلاحات داشته باشیم.
❇️البته حضرت استاد در یکی از جلسات فرمودند که ما برای اصطلاح راهبرد هم باید جایگزین ارائه بدهیم.
➖مدیریت استراتژیک (راهبردی)
🔸معمولا به کسی مدیر می گوییم که بتواند برای هر مشکلی راه حلی ارائه کند و هر کاستی ای را جبران کند و هر ضعفی را تدبیر کند. مدیر خوب کسی است که برای هر وضعیتی، آماده باشد و ایده داشته باشد.
🔸اما در نگاه راهبردی، همه مشکلات احصا می شود، اولویت بندی می شود، با ارائه یک یا چند راهبرد، سعی می کنند همه مشکلات و ضعف ها را حل کنند و به هدفی که از پیش تعیین شده است، دست بیابند.
🔸البته برنامه ریزی راهبردی خیلی زمان بر است و این طور نیست که فقط ادعا کنیم مثلا با راهبرد الف، همه مشکلات حل می شود. بلکه باید به صورت دقیق و واضح نشان داده شود و رابطه راهبرد با تک تک مسائل و ضعف ها و رساندن آنها به نقطه مطلوب مشخص گردد.
🔹برای کشف راهبرد، و همچنین کشف وضعیت موجود، مدل ها و الگوهای متعددی در دانش مدیریت ارائه شده است که مطالعه آنها هم خالی از فایده نیست. (شاید در یادداشت دیگری به آنها پرداختم.)
🔹همچنین اصطلاحات دیگری در برنامه ریزی راهبردی دخیل هستند که آشنایی با آنها، به برنامه ریزی کمک می کند. (شاید در یادداشت دیگری به این هم پرداختم)
🔸🔸🔸مثلا فرض کنید، یک جای خیلی خیلی دور، یک حلقه ای وجود داشته باشد، و ما بررسی کرده ایم و چند مشکل برای آن احصا کرده ایم. مثلا حضور کم رنگ است. یادداشت هایشان را نمی دهند. مطالعه هم هنوز جدی نشده است. یک مدیر تاکتیکی، به تک تک این موارد می پردازد و برای حضور، راه حل پیدا می کند. برای یادداشت جداگانه گام تعریف می کند. و برای مطالعه هم لابد یک چیزی در همین حد پیشنهاد می دهد.
اما یک نگاه راهبردی مثلا از استاد خواهش می کند که بحث را چالشی تر مطرح کنند و پر هیجان تر و حتی یک مقدار هم ناموسی اش کنند. طبیعتا اعضا درگیر می شوند. حضور پررنگ می شود. بحث داغ می شود، افراد به جوشش در می آیند و یادداشت می نویسند. احتمالا برای بررسی بیشتر منابعی را هم مطالعه می کنند.
در یک جمله، برنامه ریزی راهبردی، شبیه همان «یک تیر و چند نشان» خودمان است.
پ.ن: البته رفقا توجه دارند که مثال بالا صرفا یک مثال از سرزمینی دور افتاده بود و ربطی حال فعلی ما ندارد.