دلالت مبانی انسان شناختی و جامعه شناختی در ایده ی راهبردی اصلاح
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استکبار
#ایمان_نیک_گفتار
#یادداشت_24
#جلسه_220
#تقریر
#سوال
🔹دلالت مبانی انسان شناختی و جامعه شناختی در ایده ی راهبردی اصلاح
🔺آنچه که از بیانات استاد پیرامون معضل انفعال هویتی و نارسایی شخصیتی جبهه ی انقلاب فهمیدیم ، به اضافه ی تأکید ایشان بر روی پرداختن به اندیشه و تفکر جامعه ی انقلابی به عنوان آبشخور اصلی شکل گیری هویت آن، ما را به یک انتخاب راهبردی رهنمون می کند:
✔️ پرداختن بر روی ذهن و فکر جامعه
🔺این یک سوال تربیتی است، راهبرد اصلی در تغییر و تحولات انسانی کجاست؟
🔺این مسأله می تواند صورتی فرهنگی و جامعه سازانه هم به خود بگیرد، خصوصا اگر برای جامعه هویت مستقلی غیر از افراد نیز قائل بشویم.
🔺پاسخ اصلی این دو مسأله، از رهگذر یکی از دو مورد زیر می گذرد:
1️⃣ اینکه به لحاظ فلسفی، اصل وجود انسان یا جامعه چیست؟ در این صورت هرنقطه ای که اصل وجود آنها را تشکیل می دهد ، همان نقطه ی راهبردی برای تغییر و اصلاح انسان یا جامعه است.
2️⃣ در نظرگیری شرایط و اقتضائات زمانی برای فهمیدن راهبرد اصلاح. ممکن است کسی بگوید فارغ از اینکه به لحاظ انسان شناختی یا جامعه شناختی چه چیزی در وجود انسان وجامعه اصل است، می توان به راهبرد تغییر آنها به صورت مستقل فکر کرده و انتخاب راهبرد مربوط به شرایط و اقتضائات است.
🔺ثمره ی دو نگاه:
▪️اگر از منظر اول بنگریم، همیشه در انتخاب راهبرد تغییر، با بیشتر از یک گزینه مواجه نیستیم. مثلا اگر اندیشه را اصل وجود انسان بدانیم، همیشه راهبرد تغییر او را رسیدگی به اندیشه ی او خواهیم دانست. این نگاه، چهره ی ثابتی به اندیشه ی راهبردی ما می دهد.
▪️اما از منظر دوم، راهبرداندیشی ما تغییرپذیر خواهد بود، در هر زمان و مکان و شرایطی ممکن است راهبرد متفاوتی برای ایجاد تحولات اتخاذ بکنیم.
🔺شواهدی بر انتخاب نگاه اول در اندیشه ی استاد:
مثلا همین قیام جوانان برای ساختن ایران، چرا این را به عنوان راهبرد انتخاب کردیم؟ آیا این راهبرد همیشگی ما در انقلاب اسلامی ست یا راهبرد امروزه ی ما در گام دوم انقلاب؟
تقریرها اینگونه بود:
«عزم و اراده، جوهره ی اصلی انسانیت است،
اساسا انقلاب اثاره ی همین عزم و اراده ی ملی بود
قیام جوانان فصل اخیر مکتب امام است و مکتب امام همان انقلاب اسلامی
و…»
این نوع تحلیل کردن ها بوی رجوع به مبانی دارد، یعنی مبانی ما می توانند مستقیما دلالت های راهبردی داشته باشند.
فتأمل