دانش، اندیشه، کلام انقلابی، فقه حکومتی و راهی که پیش روی ماست

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_69
#جلسه_224

دانش، اندیشه، کلام انقلابی، فقه حکومتی و راهی که پیش روی ماست

بخش اول

هر چند اندیشه با طبع گرمی که دارد پیش برنده و پیشتاز عرصه معرفت است به عبارت دیگر اندیشه معمولا یک امر پیشینی است و دانش یک امر پسینی است. به طور مثال اندیشه مدیریتی وجود داشت پیش از آنکه دانش مدیریت وجود داشته باشد.
اما از سوی دیگر بایستی مد نظر داشت که دانش سمت و سوق برای اندیشه و تفکر ایجاد می کند. دانش برای اندیشه چارچوب پویش می سازد.
دانش امریست که نحوه وجود آن دفعی نیست بلکه دانش ولیده تاریخ حیات و زیست بشری است. انسان غربی در مسیر زیست و حیات خود به مسائلی برخورده و در تفکر بدین مسائل اندیشه هایی تولید شده و این اندیشه ها در بستر تاریخی تبدیل به تراث دانشی غرب شده است. به عبارت دیگر تراث دانشی غرب برساخته از پارامترهای معرفتی و غیر معرفتی ای است که همه در حیات غربی رشد کرده اند و جوهره آن را در حیات و زیست تمدن غربی میتوان یافت. به عبارت دیگر دانش غربی چیزی جز انعکاس حیات غربی در صورت دانشی نیست.
حال سوال این است که در عصر و زمانه کنونی که حیات و زیست ما در مساس و بعضا در هم تنیدگی با حیات غربی است چه استراتژی پژوهشی بایستی اتخاذ شود؟ آیا بایستی مجموعه ای از استراتژی های پژوهشی اتخاذ شود؟ آیا در این میان استراتژی پژوهشی مادر وجود دارد یا خیر؟ بعد از این امر سوال میکنیم که الگوی خلق دانش تمدنگرای ما چیست؟ آیا میتوان به الگو اساسا برای خلق دانش فکر کرد؟ یا اساسا از بن این قضیه منتفیست؟!
همچنین سوال دیگر آنست که از آنجایی که دانش غربی پاسخ به سوالات حیات انسان غربی است و مسلما سوالات حیات انسان مؤمن و چالشهای حیات و زیست مؤمنانه کاملا متفاوت با آن سوالات می باشد ما چه نسبتی بایستی با دانشهای غربی خاصتا علوم انسانی غربی بگیریم؟!
چندین استراتژی پژوهشی از ابتدای انقلاب تاکنون با تنوعاتی که بوده تجربه شده است:
استراتژی پالایش یا تهذیب که مرسوم ترین استراتژی پژوهشی از ابتدای انقلاب تاکنون بوده است که معتقد به پالایش و تهذیب علوم انسانی غربی بوده است.
موسسه امام این استراتژی را با تاکید بر فلسفه و تراث حکمی پیش برده اند و موسسات فقهی اصولی با تاکید بر دانش فقه و اصول.
استراتژی دیگر استراتژی تاسیس بوده است که فرهنگستان کانون اصلی و محور اصلی این استراتژی بوده است.
استراتژی دیگر بازسازی تراث اسلامی و واسازی(شالوده شکنی و هضم آن در تراث اسلامی) علوم غربی خاصتا علوم انسانی غربی بوده است.
و نهایتا استراتژی دیگر پژوهش حین عمل و اقدام پژوهی بوده است که این هم در بعضی از مجموعه ها دنبال شده است. به عبارت دیگر سخن این استراتژی آنست که:
🔹ما نظم دیگری جز نظم تجدد در نظر داریم و به چگونگی قوام و به راه تحقق آن می اندیشیم و برای رسیدن به آن اندیشه ورزی میکنیم و در خلال این پویش و نهضت نظم نوینی را رقم می زنیم چرا که علم و حیات انسانی(جامعه) با هم قوام می یابند.

🔹به عبارت دیگر جامعه کنونی ما جامعه توسعه نیافته است. این جامعه همه نیازهای جامعه مدرن را دارد، بی آنکه از توانایی های آن برخوردار باشد. اگر می توانستیم خود را از این وابستگی نجات دهیم و راه رسیدن به جامعه ای را بیابیم که در آن روح دینی یعنی اعتقاد به توحید و عالم غیب و معاد حاکم باشد و مردمانش از سودای مصرف آخرین تکنولوژی های ساخته جهان توسعه یافته آزاد باشند و با همدلی و هماهنگی برای معاش توأم با اخلاق بکوشند، شاید افقی پیش رویمان گشوده می شد. توجه داشته باشیم که علم یک طرح مهندسی ساختنی نیست، یافتنی است.(صحبتهای داوری اردکانی با اندکی تصرف)

نکته و سوال ما آنست که
اگر بپذیریم که حیات تاریخی آن در انعکاس با آن تراث حوزه تمدنی ما، معنا می شود و در امتداد آن امتداد واقعی حیات تاریخی مؤمنانه آن شکل میگیرد نسبت ما با دیگر تراث دانشی چیست؟ بعضی معتقدند پرداختن به دیگر تراث دانشی انقطاع تاریخی برای ما رقم می زند و به جای سازنده بودن حیات دینی کاهنده حیات دینی در جامعه امروز ما خواهد بود و بیش از پیش ما را به سمت توسعه مدرن هل خواهد داد…
.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها