<<العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر>>

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#مصطفی_امیدی
#یادداشت_34
#جلسه_228
#نتیجه_گیری
تا اینجای کار دوتا بحث مطرح شد اول اینکه یکی از مشکلاتی که بر سر راه پیامبران قرار داشت بحث بافت، تربیت و میل به ثبات و عدم تغییر در انسان را باید دانست یا به قولی
<<العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر>>
بحث دوم هم در مورد بخش اجتماعی دین و باید و نباید های اجتماعی آن است همانطور که مطرح شد گاهی صرف اینکه دین بعنوان یک مسئله فردی بیان می شد مشکل ساز نبود بلکه مشکل بحث باید و نباید های اجتماعی دین بود مثل بحث معاملات در قضیه قوم شعیب یا بحث تشکیل حکومت در حضرت موسی، عیسی و…
حال چند پرسش بزرگ پیش رو هست
1. چرا باتوجه به اینکه از بدو خلقت انسان نبوت هم آغاز شده با همه ی تأییدات الهی و فطری و علم الهی ای که به پیامبران رسیده در دوراهی حق و باطل سنت های باطل در بشر نهادینه شده به طوری که برای تغییر آن پیامبران زیادی جان خود را از دست داده اند و در طول زمان همیشه جزو اقلیت بوده اند و در فشار؟!؟!؟!
2. چرا دین در توجیه باید و نبایدهای اجتماعی اش این اندازه ضعیف عملکرده که در دوران های مختلف عموما نتوانسته اندیشه بشر را اقناع کند؟
3.مگر نه اینکه فطرت انسانی و علم الهی و نخبگی پیامبران همه و همه در خدمت اقناع بشر برای تغییر در سبک زندگی و گام نهادن در مسیر حق بوده پس چرا نتیجه ای متفاوت رقم خورده است؟
4. با توجه به اینکه پیامبران با همه ی نخبگی شان و امداد های الهی نتوانستند قطار زندگی بشر را به ریل صحیح برگردانند این مهم در زمان ما و بدست ما چگونه اتفاق خواهد افتاد؟

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها