رابطه ی اسما الهی با یکدیگر
بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#اصطلاحات
#یادداشت_105
#جلسه_295
هرچه تامل کردم باز هم نتواستم با مطالب امروز کلاس حول مکتب ارتباط صحیحی بگیریم. البته یقینا از فهم ناقص و جهل بنده از مباحث عرفانی و رابطه ی اسما الهی با یکدیگر و نیز از مفاهیمی نظیر سبل و صراط و مکتب و… ناشی می شود. لکن لااقل می شود سوالات و ابهامات را به صورت یک یادداشت ارائه داد تا در آینده برطرف شود.
توضیحات جناب استاد به نظر بنده بیشتر مناسب یه نوع رویکرد و یا ویژگی شخصی بود و اصلا مناسب مکتب نبود. معنای مکتب در ارتکاز حقیر بسیار سنگین تر از این بود که کسی روحیاتش گرایش به یکی از اسما و صفات الهی داشته باشد.
مکتب از نظر بنده یک راه است که افراد بسیاری را دنبال خود میکشد. مکتب مسیر است. پیوستار انسانی دارد. لذا مکتب ها در زندگی انسان و در جامعه انسانی نقش های سرنوشت سازی دارند. اندک تصرفی در یک مکتب میتواند سرنوشت یک قوم را به نابودی بکشاند.
لذا وقتی از مکتب اسلامی صحبت میکنیم نمی توانیم آن را به روحیات افراد و یا اسما مختلف الهی گره بزنیم. زیرا اسما الهی یقینا ترتیب و اصل و فرعی دارند. دال مرکزی و یال های اطراف آن دارند. نمی شود تمام اسما را در یک سطح قرائت کرد و هرکسی را که یک اسم در او بروز بیشتری دارد صاحب مکتب متمایز اسلامی دانست.
میشود تحت یک مکتب چندین رویکرد و روش ملاحظه کرد لکن نمی توان همه آنها را «مکاتب» جدا از هم دید. اگر اینگونه نبینیم به تعداد اسما الهی بلکه بسیار بیش از آن مکتب اسلامی داریم که این یقینا نمی تواند درست باشد.
باید در هر ساحتی اسم محوری الهی که باقی اسامی حول آن نقش ایفا میکنند را شناسایی کرد و مکتب را به صورت نظام مند ارائه نمود. در این صورت است که میتوان این مکتب را به اسلام استناد کرد که ذیل آن ممکن است رویکردها و روش های مختلفی وجود داشته باشد. مثل مکتب سیاسی اجتماعی اسلام- مکتب اقتصادی اسلام و….