#فلسفه_و_ساختارهای_معرفتی
#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#جلسه_301
#یادداشت_88
#فلسفه_و_ساختارهای_معرفتی
اولین جمله از فصل اول نمط چهارم اشارات این است: اعلم انه قد یغلب علی اوهام الناس ان الموجود هو المحسوس
شاید تقریبا یکسال ذهن بنده در زمانهای مختلف فقط بر همین یک جمله درگیر میشد که اگر این گزاره از ابتدای زندگی در ذهن ما نشسته بود و باور میداشتیم که موجود فقط محسوس نیست چه نظرگاه و معرفتهایی برای ما حاصل میشد.
بسیار مواجهاتی برایم شکل میگرفت که کاملا یقین میکردم اتفاقا در همین وهمی که بوعلی گفته افتاده ام و در زنجیر اسارت این وهم نمیتوانم حتی اندکی دست و پا بزنم.
خفقان محسوسات برایم فشار روحی که داشت بلکه تا سردردها پیش میرفت.
متوجه میشدم که این محدودیت معرفتی جز آزار و ظلم چیزی برایم نداشته، و باید برای در هم شکستنش تلاش کنم اما قدرتی برای این شکست وجود نداشت.
تا اینکه فیلمی تحت عنوان The Gravity ساخته آلفونسو کوارون را دیدم(محصول ۲۰۱۳ و برنده هفت جایزه در اسکار ۲۰۱۴) این فیلم که فقط سه بازیگر دارد(و در نیمه دوم فیلم یک بازیگر بیشتر ندارد) بسیار هنرمندانه همین یک جمله بوعلی را به جان تماشاگر مینشاند، آنگونه که بعد از تماشای فیلم وجود غیرمحسوس را با تپش ها و نبض ها و جریاناتش ادراک میکنید.
این مطلب به این جهت طرح شد تا این ضرورت بیان گردد، اگر گزاره های حکمی و معرفتی ما با ادبیات عرفی بازتقریر شود ساختارهای معرفتی را در می نوردد و مطمئنا مردم از اسارات محدودیت های ذهنی خارج میشوند، آنگاه دائما به دنبال معنویت ها خواهند بود زیرا که نامحسوسات برایشان منشا اثر شده و یقین قلبی دارند که باید ان را به دست اورند و احساس میکنند حالا راه برایشان باز و اکنون است که دریچه های نور به رویشان گشوده شده است
حالاست که می توانند افق های مختلف عالم را سرک بکشند و فهم ها و دانش ها قطعا دستخوش تغییر خواهد شد و معادلات زندگی و محاسباتش رنگ و بوی دیگری میگیرد.
اما افسوس که دارایی های حکمی ما هنوز نتوانسته خود را به زیستن بشر برساند…