موت؛ آخرت، قیامت و ساعت
#امید_فشندی
#یادداشت_184
#جلسه_311
#مشخصات_اسلام
🔰 موت؛ آخرت، قیامت و ساعت
مسئله چیست؟
اینكه #حیات (زندگی) انسان با #موت (مرگ) او پایان نمییابد و پیوسته – بهصورتی دیگر – ادامه دارد؟ یا اینكه با صرف نظر از اینکه مرگ پایان زندگانی انسان است یا نه، آیا اساسا عالمی و واقعیتی غیر از همین عالم ماده و محسوس و ساحت مادی انسان وجود دارد یا نه؟
انسان در عرف قرآن كه نه #فوت دارد و نه #فنا ، فقط #موت دارد؛ فوت یعنی “به هدر رفتن، و نه لزوما نابودی” و فنا هم كه یعنی “نیست و نابودگی” .
اما #موت یعنی چه و چه نسبتی با قیامت و ساعت و آخرت دارد؟
باز هم در عرف قرآن؛ از سه مفهوم سخن به میان آمده كه با موت مرتبط است: آخرت، قیامت، ساعت
از بررسی مجموع آیاتی كه از دنیا و آخرت و قیات و ساعت سخن میگویند؛ اینطور بهنظرمیرسد كه:
دنیا و آخرت دو لایه از واقعیت – حیات – است؛ یكی ضعیف و سطحی و دیگری شدید و عمقی، هر دو هستند، چون دو لایه از یك واقعیتاند، گرچه بر هم تأثیر و تأثر دارند و طبیعتا هركدام هم قواعد خاص خود را دارند.
اما #قیامت كه غالبا با عنوان “یوم القیامة” آمده است، برخلاف آخرت كه تقریبا “یوم الآخرة” نداریم؛ موقف ظهور آخرت است و چون آخرت همان ساحت غیبی و باطنی هر حقیقت است، لذا از قیامت به روز – یوم – تعبیر شده؛ چون ساحت غیبی و ناپیدای حقیقت – آخرت – خود را نمایان میسازد.
و اما “ساعت”؛ ذیل عنوان قیامت و گویی آن لحظهی وقوع قیامت است؛ یعنی لحظهای كه آن “توجه” از ظاهر به باطن عالم صورت میگیرد.
لذا قیامت یك “آن” نیست، اما ساعت یك “آن” است و مرز میان ظاهر و باطن، دنیا و آخرت است و یكی از وجوه نامگذاری آخرت به قیامت میتوان قیام “ساعت” باشد؛ یوم تقوم الساعة
مهم این است كه این “آن” در واقع چیزی از جنس “توجه” است كه گاهی ارادی و گاهی ناگزیر صورت میگیرد.
حالا موت را میتوان در این نظام واژگانی و مفهومی، معنا كرد:
موت را میتوان «آنِ غیراختیاری” دانست؛ یعنی آنی كه توجه انسان از دار دنیا به دار آخر جلب میشود، با ترك همیشگی دنیا.
نمیدانم چه بافتم! اما چیزی بود كه از بررسی صدها آیه با هم یافتم.
2 شهریور 1400