اهمیت روایت در عرصه فرهنگ
از وقتی آقا بحث جهاد تبیین و جنگ روایت ها را مطرح کردند، هر چه پیش می رویم، اهمیت روایت را بیشتر می یابیم؛ روایت چقدر مسئله مهمی است!
در موضوعات سیاسی مختلف این مسئله واضح است؛ اما به برکت موضوع امروز کلاس، متوحه شدیم روایت در مسئله فرهنگ هم، اهمیت ویژه ای دارد.
چقدر فرهنگ درست روایت نمی شود!؟ چقدر تغییر روایت، در نگاه به مسئله فرهنگ اهمیت دارد.
برای اینکه بهتر بتوانم منظور خودم را بیان کنم، مثلا چقدر تفاوت است بین اینکه مشکلات فرهنگی که در کشور وجود دارد را، صرفا روایت کنیم، یا اینکه پیش از آن، تهاجم فرهنگی گسترده دشمن را روایت کنیم! اگر به خوبی تهاجم فرهنگی دشمن را روایت کنیم، همینکه هنوز زنده ایم، خودش دستاورد بزرگی محسوب می شود؛ سایر دستاوردها دیگر ارزش افزوده ای نیز، پیدا می کنند.
مثال دیگر، تفاوت روایت مشکل اصلی در عرصه فرهنگ است؛ اینکه الان مشکل اصلی ما در عرصه فرهنگ، ضعف در عملیات است، یا ضعف در محتوا؟ حتی اگر بگوییم نیاز به محتوا داریم و در این موضع ضعف داریم، نیاز به اندیشه کاربردی داریم، یا ضعف در اندیشه بنیادین داریم؟ چرا به بهانه اینکه در صحنه فورا نیاز به محتوا داریم، از گفتگوهای بنیادین می گریزیم و همه را مباحث سطحی دعوت کرده و از گفتگوهای عمیق بر حذر می داریم؟
روایت، مسئله مهمیست! عرصه فرهنگ چگونه برای ما روایت می شود؟ روایت ما از عرصه فرهنگ چگونه است؟
حتی اگر اهمیت مسئله فرهنگ را هم درک نمی کنیم و عمق آن را نمی فهمیم، بخاطر اینست که اهمیت عرصه فرهنگ به خوبی برای ما روایت نشده! مثلا چرا وزارتخانه های سیاسی برای ما مهمتر است، نسبت به وزارتخانه های فرهنگی؟ چرا متولیان عرصه فرهنگ بیشتر علاقه مند به فعالیت در عرصه سیاست هستند، تا عرصه فرهنگ؟ و سوالات دیگر فراوان، که تفاوت در روایت، موجب تفاوت در نگاه و سلیقه و … می شود.