تأثیر عمل بر روی علم، اندیشه و حکمت
💠تأثیر عمل بر روی علم، تعقل، ایمان و حکمت💠
🔻 با توجه به برخی از آیات و روایت، می توان برداشت که نسبت علم و عمل، نسبت ریشه درخت و میوه درخت نیست. بلکه عمل در علم و تعقل و حکمت موثر است. عمل، فهم می آورد. زیرا ظرفیت می آورد و بعد از ازدیاد ظرفیت، قوای دراکه انسان، توانایی بیشتری برای فهمیدن و فکر کردن پیدا می کند. به تعبیر آقای پناهیان نسبت علم و عمل، نسبت ریشه درخت و برگ درخت است. همانطور که وجود برگ نیازمند ریشه است، رشد بیشتر ریشه و تنه درخت هم نیازمند برگ و عملیات فتوسنتزی است که در آن رخ می دهد. بنابراین تأثیر علم و عمل، دو سویه است.
🔻 خوب است در ادامه آیات و روایات در این زمینه را ملاحظه کنیم:
🔹يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا (انفال/29) یعنی انسان با تقوا، می تواند دارای فرقان شود. فرقان همان چیزی است که با آن می توان حق را از باطل تمییز داد.
🔹وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا (عنکبوت/69)؛ کسانی که در راه خداوند تلاش کنند یعنی تقوا پیشه کنند، خداوند آنها را به سمت راه سعادت، هدایت می کند. احتمالا این هدایت، از طریق رشد عقل و خرد خود شخص است نه اینکه خداوند مستقیما و بدون رشد عقلی، او را به سمتی می برد.
🔹ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ (روم/10)؛ کسانی که عمل سوء انجام دادند، سرانجام کارشان به تکذیب نشانه ها و دلائل الهی کشیده شد. به نظر می رسد مراد از تکذیب، صرف انکار ظاهری نیست بلکه عمل سوء آرام آرام آنها را به جایی کشانیده که واقعا آیات الهی را نمی بینند و آن را تکذیب می کنند. شاید این همان مرحله هدایت ناپذیری انسان باشد که قرآن در آیات دیگر به آن اشاره می کند؛ همانند آیه 137 سوره نساء: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْراً لَمْ يَکُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لاَ لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلاً.
🔹إمام عليّ (عليه السلام): العِلمُ مَقرونٌ بِالعَمَلِ ، فمَن عَلِمَ عَمِلَ، و العِلمُ يَهتِفُ بِالعَمَلِ، فإن أجابَهُ و إلاّ ارتَحَلَ عَنهُ. امام على عليه السلام : علم و عمل همدوشند. پس هر كه بداند عمل كند؛ علم عمل را صدا مى زند اگر پاسخش داد مى ماند و گر نه از پيش او مى رود.
🔹رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلّم) : «من عملَ بما علمَ ورثهُ الله عِلمَ ما لم يعلم»؛ هر كس به آنچه ميداند عمل كند خداوند او را وارث آنچه نميداند خواهد گردانيد.
🔻 علامه طباطبایی در چند جا در تفسیر المیزان به بحث پرداخته و به تأثیر صفات باطنی و عمل در علم اشاره می کند: «عوامل ذهنى و خارجى در اختلاف فهمها اثر بسزایى دارند. اختلاف فهمها باعث میشود تا مردم در درک آن اصولى که اسلام، اساس خود را بر پایه آنها بنا نهاده اختلاف داشته باشند، ولی اختلاف در فهم دو انسان به اختلاف صفات باطنى و دارابودن ملکات فاضله و یا ملکات زشت برگشت میکند. انسانى که داراى صفت حمیده «انصاف» است، داورى و درک مطلبش نظیر انسان دیگری که چموش و سرکش است نمیباشد، انسان معتدل و باوقار، معارف را طورى درک میکند و انسان عجول، متعصب و هواپرست طورى دیگر! از اینرو، دستور العملهاى اسلامی، طورى صادر شده که قوای ادراکی انسان را اصلاح میکند. ( ر. ک، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 128)
در جایی دیگر در مورد تأثیر گناه در عقل عملی اینگونه توضیح می دهند: «در مواردی عقل عملی مستقلاً حسن و قبح افعال را که منشأ حکم باید و نباید است، میفهمد، کارکرد عقل در حوزه عمل؛ آن است که نوع انسان، اعمالی که در راه رسیدن به اعتدال نفس کمک میکند را درمییابد و در راه سعادت و تقرب به خداوند، با کمک همین عقل عملی راه میپیماید. متون دینی به حکم مستقل عقل عملی، گواهی داده و آنرا الهامی از جانب خداوند میداند. اگر انسان، حکمی مخالف با عقل عملی را ترجیح دهد، در واقع تحت تأثیر قوه غضبیه و یا شهویه، با توجیه خود، آنرا کار نیکی پنداشته و بر همین اساس، حکم به وجوب عمل کرده و آنرا انجام میدهد. (ر ک رسائل سبعه، ص 136، 176 و 200)؛ این ارتکاب گناه گرچه با علم به خوبی و بدی صورت میپذیرد، اما در اثر تکرار چنین گناهانی، عمل ناپسند به گونهای خواهد شد که حتی عقل عملی او هم علیه آن حکمی نکرده و قبیح و زشتش نمیشمارد. و در مراحل بعد، کار به آنجا میرسد که از رفتاری که عقل عملی آنرا نیک میداند یا هیچ تصوری نداشته و یا آنرا زشت و ناپسند میداند! (ر ک؛ مجموعه مقالات، ج 1، ص 112 – 114.(
🔻 با تأمل در مجموعه این کلمات و سخنان، شاید بتوان اینگونه گفت که ظاهرا این علم و عقلی که در گرو عمل هستند، همان چیزی است که از آن به حکمت یاد شده است. همان چیزی که اگر حاصل شود، انسان دارای مجهز به فرقان می شود. همان چیزی که از آن به علم ینفع و علم واقعی یاد می شود.