جهاد در چرخهی پیشرفت فرهنگی
چرا ما در چرخهی پیشرفت فرهنگی، تقابل با دشمن را احساس نمیکنیم؟
چنانچه در یادداشت قبل (+) اشاره شد، اگر ما در تقابل و چالشی که با جهان استکبار داریم به صورت کلان بنگریم، خواهیم یافت که «پیشرفت» نقطه تلاقی و چالشی است؛ نقطه درگیریساز است. پیشرفت ایران اسلامی، همان میدان مبارزه و جهاد.
اگر ما جهاد را هر تلاشی نمیبینیم و به تلاشی که در مقابله و در میدان درگیری با دشمن باشد، جهاد مینامیم؛ در میدان پیشرفت هم کاملا مقابله با دشمن وجود دارد؛ هر چند در نگاههای ابتدایی تنها در تحقق پیشرفت جمهوری اسلامی و ایران قوی تلاش میکنیم ولی در واقع این پیشرفت یعنی زمین زدن منطق «لیبرالدمکراسی» غربی؛ و این همان مبارزه است.
لذا بنده نمیدانم چرا از چرخهی پیشرفت فرهنگی، مبارزه و جهاد فهمیده نمیشود!؟ بنده هرجایی که تنها فقط نام پیشرفت هم بیاید حساس میشوم که اینجا در تقابل با دشمن هستیم. چه برسد در این چرخه که «پیشرفت» تماما حضور دارد؛ در واقع روح حاکم در این چرخه جهاد و مبارزه است؛ چرا در مبارزه و درگیری، همیشه باید «مدافع» باشیم؟ با این چرخه ما در واقع حمله میکنیم.