بحث آزاد اندیشی با عنوان ضرورت فهم دیگری
مختصات آزاد اندیشی ( دیگری )
ما عادت کردیم به این که در راه رسیدن معرفت همه چیز را فردی ببینیم. این عادت در سنت فکری ما به این معنا است که بود و نبود دیگری تاثیری برای رسیدن به من به یک معرفت ناب ندارد.
اساسا شان اجتماعی قائل نشدن برای معرفت میتواند ما را به این نتیجه برساند که من در رسیدن به حقیقت تنها و فرید هستم و اگر در یک جنگلی بدون انسان ذی شعور دیگر هم بودم به این حقیقت می رسیدم. واین میتواند مشکلی را به وجود آورد مبنی بر این که تنها بودن در مسیر رسیدن به حقیقت را تعمیم داده و خود را تنها کسی میدانیم که به حقیقت رسیده است. اینجا دیگر تحملی برای نظریه و حرف رقیب نمیماند و اساسا آن را غیر صواب تلق خواهیم کرد.
دیگری را باید جدی گرفت. ما اگر در ساحت اندیشه اجتماعی و سیاسی به ولایت فقیه رسیدیم و این ولایت را در سالار شدن مردم پی گیری میکنیم باید بپذیرم که ولی باید با مردم ( دیگری ) فکر کند تاولایت شکل بگیرد. ولی یک ابر مرد و یک سوپرمن نیست که به تنهایی به حقیقتی رسیده باشد و از بالا این حرف را بر دیگران دیکته کند تا جامعه نجات پیدا کند. ولی بدون استفاده از راه آزاد اندیشی هرگز به سالاری مردم نخواهد رسید و اگر مردم سالار نشوند اساسا ولایتی شکل نگرفته است.
ما به اندازه ای که مردم را سالارکنیم ولایت را متجلی خواهیم کرد و به اندازه ای که مردم را آزاد اندیش کردیم به سالار شدن مردم کمک کرده ایم. و این همه در گرو این است که بدانیم در راه رسیدن به حقیقت به دیگری محتاجیم.
نزول حقیت در بستر اجتماعی رخ خواهد داد. کرسی متناسب با نزول کرسی هم فهمی و با فهمی است. نزول دفعی قرآن بر شخص پیامبر در جامعه و با جامعه رخ میدهد و این نزول تفصیلی خواهد داشت که فقط در کرسی اجتماع رخ خواهد داد.