عدم امکان شناخت و نسبیت انگاره های ما نسبت به عالم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_63
#جلسه_315
در جلسه 315 اشاره ای به یکی از مبانی نسبیت اخلاق در اندیشه غربی، یعنی عدم امکان شناخت و نسبیت انگاره های ما نسبت به عالم شد.
تقریرهای متفاوتی از مباحث معرفت شناختی غربی وجود دارد. برخی معتقدند این نگاه، در مقابل جزم اندیشی و جمود علمی است. و باعث تواضع علمی و امکان ابطال پذیری و ارتقای گزاره های علمی است. یعنی اندیشمند غربی هیچ گاه نمی گوید جهان این چنین است بلکه می گوید من این چنین می بینم. یا این که به نظر من این چنین است. پدیده ای که در میان علمای اسلامی هم رایج است. هم در مباحث حجج علم اصول و هم در اظهار نظرهایشان که پر است از احتیاط و الفاظی نظیر “ظاهرا” یا “باید چنین باشد”. یا مثلا آنجایی که ادعای کشف حکم واقعی را ندارند و امتثال احکام ظاهری را مجزی می دانند.
اما تفاوت هایی نیز بین علمای اسلامی و اندیشمندان غربی می توان بر شمارد. چه این که مبنای احتیاط و حکم به ظاهر در میان علمای اسلامی اساسا با اندیشه نسبیت غربی متفاوت است.
شاید بتوان تقریر دیگری نیز از نسبیت غربی داشت. تقریری متفاوت و البته کمی بدبینانه. و آن هم این که اساسا این نسبیتی که غرب ادعایش را می کند، پر است از نخوت و تکبر. به این صورت که انسان غربی می گوید: “من” این چنین می بینم. او اساسا خودش را محور قرار می دهد. و جهان را بر محور خودش تفسیر می کند. در چنین شرایطی، اصلا امکان درگیری اندیشه های متعارض وجود ندارد. و هیچ گونه ابطال پذیری بین الاذهانی امکان ندارد. چرا که یک گزاره میتواند در اندیشه و بینش یک فرد صحیح باشد و همان گزاره نسبت به فرد دیگر غلط باشد و این دو چون در دو عالم متفاوت است، هیچ گونه تناقضی هم نداشته باشد