کلام و جامعه
#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_74
#جلسه_323
آن مقداری که از تاریخ علم کلام خوانده ایم کافی است تا متوجه شویم کلام و مباحثات کلامی در قرون اولیه نه تنها در متن حیات اجتماعی جاری و نقش آفرین بوده بلکه شاید بتوان گفت که اساسا متولد شده از درگیری های شدیدی سیاسی اجتماعی است. یعنی می توان گفت که مکاتب کلامی زاییده ی دعواهای سیاسی اجتماعی موجود در عالم اسلامی است.
شاهد اساسی بر این مطلب قرابت هر کدام از مکاتب کلامی با جریان سیاسی متناظر به خود و هم چنین فراز و فرود مکاتب کلامی با ظهور و سقوط جریانات سیاسی است. فلذا می توان ادعا کرد که متکملین در آن دوران نقش تئوری پردازی و گفتمان سازی را بر عهده داشتند و هیچ جریانی خود را بی نیاز از متکلم نمی دانسته!
حال سوال اساسی این است که چه بر سر علم کلام و حوزه های علمیه آمد و چه فرآیندی طی شد که کلام نه تنها در متن حوادث سیاسی اجتماعی حضور ندارد بلکه حتی پاسخگوی سوالات فردی نیز نیست؟!
پاسخ به این سوال از این جهت مهم است که می تواند عامل و یا عوامل به حاشیه رفتن و اضمحلال علم کلام را به ما نشان دهد.
اما در این بین و در اوج نا امیدی از علم کلام ، ایده ی کلام انقلابی با تاسی و الگو گرفتن از متکلمان انقلابی بزرگی که در عصر حاضر پا به عرصه ی حیات گذاشته و خوش درخشیدند ، به مثابه ی یک نسیم روح بخش و امیدافزا در حال وزیدن به سوی ماست که امید می رود یکی از گام های اساسی تحول در حوزه های علمیه باشد ان شاء الله.
باشد که قدردان این نعمت ارزشمند باشیم
.