جدایی فلسفه از واقعیت های زندگی

#یادداشت_54
#جلسه_327
.
جدایی فلسفه از واقعیت های زندگی
.
امروزه با شکل گیری فضاهای جدید در جامعه برای تحقق مطلوب عالمان دینی در صحنه واقعیت های زندگی، با خلأهای تئوریک بسیاری مواجه می شویم . یکی از علومی که به شدت با این مشکل مواجه است، فلسفه است.
.
فلسفه مادر علوم است و بخصوص دستگاه حکمت متعالیه با نوع نگاه وجودی که ارائه می کند، با تمام پدیده های خارجی به نحو جدید تعامل می کند. اما آنچه در واقع می ببینیم، اینست که فلسفه و تفکر فلسفی فیلسوفان مسلمان پیش از انقلاب، لااقل، تاثیر زیادی در جامعه نداشته.
.
هیچ وقت ندیدیم تفاوت اصالت وجود و اصالت ماهیت را، در زندگی خود و قس علی هذا …
.
حتی نمی توانیم امتدادهای فلسفی را، در زندگی خود تصور کنیم و بگوییم بنا بر قول به وحدت وجود، این تفاوت در تعاملات جامعه حاصل خواهد شد و … .
.
این شرایط، یک دوراهی در مقابل فلسفه قرار می دهد؛ یا فلسفه خود را به صحنه اجتماع وصل می کند و از فکر فعال اجتماعی پشتیبانی می کند و یا اینکه نگاه های اعتباری و جدلی کما فی السابق، راهبری اجتماعی را ادامه می دهند و فلسفه از صحنه اجتماع به کلی، کنار خواهد رفت .

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها